کتاب و عترت
صراط مستقیم در قرآن و روایات
س1: با توجه به اینکه قرآن کتاب هدایت است ما را به چه چیزی هدایت میکند؟
ج: به راه زندگی، « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ »[1]، به صراط مستقیم، صراط مستقیم چیست؟
س2: همین هم سؤال بعدی شان بوده است.
ج: ما مثل اینکه راجع به صراط مستقیم خیلی گفتهایم، این آقا نفهمیده است معلوم میشود ان شاء الله در جلسه نبوده است، حُسن ظن این است که حضور نداشته و الّا ما خیلی گفتهایم، چون پیدا است که خیلیها هم بلد نیستند ما هم مجبور بودیم که تکرار کنیم، اما حالا ایشان نفهمیده صراط مستقیم چیست، « وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ »[2]، این صراط مستقیم است. بندگی یعنی صراط مستقیم، یا « وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ »[3]، گوش به حرف خدا بده، بنابراین هر وقت گوش به حرف خدا دادی در صراط مستقیم هستی، و اگر ندادی گمراه هستی، خارج (از راه) هستی.
س3: سوال کردهاند معنای لغوی خود « مُسْتَقِیمٌ » در این صراط مستقیم چیست؟
ج: بنا شد شما مراجعه به کتاب لغت بکنید، همه را نپرسید، اگر هم نپرسی که گرفتار هستید. شما مراجعه کن به لغت قاموس المحیط فیروزآبادی آنجا نوشته است اِستَقامَ یَستَقیمُ یعنی اِعتدَلَ یَعتدِلُ ، مستقیم یعنی معتدل[4]. راهی که افراط و تفریط در آن نیست، به عکس آن دوتا - تورات و انجیل - در آن افراط و تفریط هست. در تورات تفریط است همهاش درباره مال و مادیات است، معنویات در آن نیست. انجیل هم تفریط دارد همهاش معنویت است مادیات در آن نیست. در حالی که انسان به دو بُعد محتاج است هم بُعد مادی- ازدواج میخواهد، جنگ میخواهد، کاسبی میخواهد- و هم بُعد معنوی. این صراط مستقیم هر دو را دارد؛ معتدل است. اما آن دو تا هر کدام یک نقصی دارند. نقص هم مربوط به خدا نیست مربوط به خود یهودیهاست. معاند بودند هر چه خدا میگفت گوش نمیکردند لذا خدا به همین اندازه بیشتر نیاورد. بنابراین زمان نزول قرآن کریم که صراط مستقیم بود آن دو تا راه از اعتبار افتاد.
س4: انجیل چطور؟ آیا خود مسیحیها نسبت به مسائل دنیوی کوتاهی داشتند؟
ج: مسیحیها چه کسانی بودند؟، همان بنی اسرائیل و یهودیها بودند که مسیحی شدند، همان یهودیها میگویند حضرت عیسی علیه السلام را کُشتیم، بنابراین همان نژاد بود که گوش به حرف نمیداد مثل حالا، حالا هم گوش به حرف خدا نمیدهند، ژنهایشان همان ژنهای قدیمیهاست.
س5: پس « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ » هم به همین معنای معتدل میشود؟
ج: بله دیگر آن راهی که معتدل است خدایا توفیق بده وارد آن راه شوم، مرتباً میگویند اما نمیفهمند چیست، نمیخواهند، وارد هم نمیشوند، نماز که تمام میشود گناه میکنند.
س6: روایتی درباره « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ » از حضرت صادق علیه السلام نقل کردهاند لطفاً قسمت به قسمت توضیح دهید، « قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ قَالَ یَقُولُ أَرْشِدْنَا إِلَى الطَّرِیقِ الْمُسْتَقِیمِ أَیْ أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِیقِ الْمُؤَدِّی إِلَى مَحَبَّتِکَ»[5]؟
ج: کدام راه یُؤَدِّی الی محبت خدا؟ راه بندگی دیگر. آیا معصیت یُؤَدِّی؟ نه دیگر، اینها همهاش الفاظ مختلف با یک معنی است.
س7: « وَ الْمُبَلِّغِ دِینَکَ »،
ج: آدم را به دین واقعی برساند، اطاعت فرمان است دیگر، مخالفت که ما را به دین واقعی نمیرساند.
س8: « وَ الْمَانِعِ مِنْ أَنْ نَتَّبِعَ أَهْوَاءَنَا فَنَعْطَبَ »،
ج: بله دیگر، گوش به این هوای نفس ندهیم تا هلاک شویم، گوش به حرف خدا بدهیم تا سعادت پیدا کنیم، این همان صراط مستقیم است دیگر.
س9: « أَوْ نَأْخُذَ بِآرَائِنَا فَنَهْلِکَ »،
ج: نظر خودمان نه، هوای نفس خودمان نه، هر چه خدا گفت آن را انجام بدهیم، اگر این کار را کردیم وارد صراط مستقیم شدهایم و الّا در صراط حیوانات سهیم و شریک هستیم، آنها هم همینجوری هر کاری دلشان خواست میکنند دیگر. ما هم مثل آنهاشدهایم.
س10: آیا مفهوم صراط در قرآن و روایات متفاوت است؟
ج: نه خیر، صراط یعنی راه، هدایت یعنی راهنمایی که از آن صراط درمیآید، در نمیآید؟! « اهْدِنَا » یعنی مرا راهنمایی کن، آن راه را به من نشان بده، میشود صراط.
س11: در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام سوال کردند که صراط چیست ایشان فرمودند: « فَقَالَ هُوَ الطَّرِیقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[6]؟
ج: آدم خدا را بشناسد گوش به حرفش میدهد دیگر، میشود عبادت، بندگی.
س12: در این روایت مقصد این طریق، معرفت خدا معرفی شده است؟
ج: همین است دیگر، نتیجه این عبادت شناخت بهتر خداست، برای شناخت اجمالی خدا عقل کافی است. باور کند که خدا هست، و الّا من هم نبودم مخلوقات نبود، اما با عبادت این شناخت ضعیف قویتر میشود، به یقین مبدّل میشود.
س13: در ادامه روایت آمده است که: « وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ »؟
ج: حرفهای خدا پیش امام علیه السلام است، اطاعتش هم واجب شرعی است، اگر حرفش را گوش بدهی وارد صراط میشوی، گوش ندهی خارج از صراط هستی، نتیجه بندگی خدا در دنیا صراط آخرت است که چیست؟ یعنی از آن راه که بروی به بهشت برسی. آنهایی که در دنیا عبادت میکنند آنها در آخرت به بهشت میروند، بنابراین نتیجه آخرتی عبادت خدا از آن راه رفتن و به بهشت رسیدن است.
س14: و در ادامه : « مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ»،
ج: هر کسی امام را شناخت و باور کرد، در خطی که خدا گفته افتاده است یعنی خط عبادت خدا، آخرش معرفت و بهشت است.
س15: فرمودند: « مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ »؟
ج: راه بهشت و جهنم تا حدودی مشترک است، جهنمیها و بهشتیها هر دو وارد یک خط میشوند، جهنم نزدیکتر از بهشت است، بهشتیها باز باید بروند، جهنمیها زودتر در جهنم میافتند.
س16: « وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ فِی الدُّنْیَا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِی الْآخِرَةِ فَتَرَدَّى فِی نَارِ جَهَنَّمَ»؟
ج: اینجا گمراه میشود دیگر، اینجا بیدین میشود، امام که ندارد دنبال بیسوادها میرود، راه را گم میکند آنجا هم او را جهنم میبرند. معلوم میشود بدون امام عاقبتش جهنم است. اینها که بندگی نمیتوانند بکنند، عوضی میروند، نه نمازشان نماز است، نه روزهشان روزه است، نه حجشان حج است،... نتیجه این کارها چیست؟ میروند آنجا دیگر.
س17: بعضی از علماء نقل کردهاند گفتهاند که مراد از صراط یک پل واقعی است که مثلاً در روی قیامت بر روی این صراط پنجاه موقف وجود دارد که در هر موقف سؤالی پرسیده میشود؟
ج: صراط یعنی راه دیگر، راه.
س18: آنوقت این پنجاه موقف بر روی این صراط قرار دارد؟
ج: یعنی این راهی است که آدم را پنجاه جا نگه میدارند، میگویند نماز خواندهای؟ میگوید: بله. اجازه میدهند برود جلو. روزه گرفتهای؟ بله. موقف سومی؛ خمس دادهای، چهارمی تا پنجاهمی سوال میکنند. او را پنجاه جا نگه میدارند و وظایف را از او میپرسند، اگر انجام داده است میگویند بفرما برو، اگر انجام نداده است همانجا باید بایستید. موقف یعنی آدم را نگه میدارند میگویند این کار را کردی یا نه؟ کرده باشد میگویند بفرما. آنجا هم نگه میدارند میگویند آن کار را انجام دادی، یعنی تمام وظایف مهم را باید انجام بدهی، اگر نداه باشی آنجا جواب نمیتوانی بدهی.
س19: منظور یک نگاه این است که این بیانها را کنایه از یک حقیقت دیگری مثلاً میگیرند؟
ج: نه این حرفها را نزنید، همین است، بهشت راه دارد، آن راه اسمش صراط است، باید بروی. در خود محشر بهشت نیست. محشر جای اجتماع و جای گرفتاری است، اگر حساب تسویه شد گفتند تو بهشتی هستی میگویند از آن راه به بهشت برو، آن راه اسمش صراط است.
س20: در قرآن آمده « فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لاَ جَانٌّ »[7] ظاهر این است در بعضی از مواقف قیامت سؤالی نمیشود؟
ج: بله، خدا برای اثبات اینکه تو جهنمی هستی نمیگوید آقا چرا این کار را کردی؟ آیا کردی یا نکردی؟ و او هم یا بگوید آره یا نه. نمیپرسد بلکه آن پرونده گویا است دیگر. پرونده هر کس را میدهند دستش و خودش میخواند. یعنی این دیگر نیاز به سؤال ندارد.
س21: در روایت داشتیم در مواقف قیامت سوال میشود، آیا در بعضی جاها همینطور حکم میشود و در بعضی جاها سؤال هم میشود؟
ج: لابد آنجا بعضیها پرونده را قبول نمیکنند، میگویند نه من نکردم، آنوقت دستور میدهند به دست و پای آنها شهادت میدهند. این مال آنجاست. الآن هم بعضیها هستند در محکمه دروغ میگویند، بعد یک کارهایی میکنند که او اقرار میکند و الّا اگر آن کار را نکنند میگوید نه من کی این کار را کردم. آنجا هم بعضی از عوضیها هستند که انکار میکنند. آنوقت خدا میبیند چارهای نیست دست و پا را به شهادت میاندازد و....
س22: اصلاً چرا این مواقف وجود دارد؟ این مواقف خاصیتش آنجا چیست؟
ج: خاصیتش این است که آدمهای زنده یک چیزی بفهمند و بترسند. اگر بگویند آنجا هیچ خبری نیست و صاف میاندازند در جهنم، این خوب نیست. اینها را گفتهاند که آدمهای زنده بترسند که یک چنین چیزهایی هست و آماده شوند برای جوابگویی در هر ایستگاهی.
س23: واقعاً هم هست دیگر؟
ج: واقعاً هم هست. خدا که دروغ نگفته است، طبق گفتهاش عمل میکند. او مثل ما نیست. همین « خَمْسِینَ مَوْقِفاً »[8]آنجاست، پنجاه ایستگاه دارد . ایستگاه نماز، ایستگاه روزه، ایستگاه ولایت، پنجاه تا ایستگاه، ایستگاه مظالم، بدهی داری، طلب داری.
س24: در دعای هنگام وضو گرفتن که میخوانیم: « اللَّهُمَّ ثَبِّتْ قَدَمَیَّ عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ اجْعَلْ سَعْیِی فِیمَا یُرْضِیکَ عَنِّی... »[9] ، مراد از صراط اینجا کدام صراط است؟
ج: همان راه است، همان راهی که مشترک است، بهشتیها و جهنمیها تا جهنم با هم راهشان مشترک است، به آنجا که میرسند اینها در جهنم میافتند آنها بهشت میروند، آنهایی که آنجا میافتند همانهایی هستند که جهنمی هستند، آنهایی که نمیافتند و میروند جلوتر بهشتی هستند. « وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا »[10] یعنی همین ، از همان کنار عبور میکنند.
س25: از کتاب شیخ صدوق رحمه الله نقل کردهاند معصوم در مورد حقوق اعضاء فرمودند: « وَ حَقُّ رِجْلَیْکَ أَنْ لَا تَمْشِیَ بِهِمَا إِلَى مَا لَا یَحِلُّ لَکَ فَبِهِمَا تَقِفُ عَلَى الصِّرَاطِ فَانْظُرْ أَنْ لَا تَزِلَّا بِکَ فَتَرَدَّى فِی النَّارِ»[11]
ج: خُب اعضاء و جوارح همان اعضاء و جوارح عبادت و گناه هستند، هم میشود با اینها عبادت کرد هم میشود گناه کرد، گفتهاند با این اعضاء گناه نکن، گناه کنی آنجا نمیتواند بهشت برود، وقتی به جهنم رسید در جهنم میافتد. با دستت گناه نکن، با چشمت گناه نکن، با زبان گناه نکن، با همه اعضاءآدم میتواند گناه کند، با اینها نباید گناه کند.
پرسشها و پاسخها از استاد اخلاق و معرفت حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه الشریف
[1] - سوره مبارکه فاتحه آیه 6
[2] - سوره مبارکه حجر آیه 99
[3] - سوره مبارکه یس آیه 61
[4] - استقام : اعتدل . وقوَّمتُهُ : عدَّلتُهُ قاموس المحیط ص1062
[5] - ...قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ قَالَ یَقُولُ أَرْشِدْنَا إِلَى الطَّرِیقِ الْمُسْتَقِیمِ أَیْ أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِیقِ الْمُؤَدِّی إِلَى مَحَبَّتِکَ وَ الْمُبَلِّغِ دِینَکَ وَ الْمَانِعِ مِنْ أَنْ نَتَّبِعَ أَهْوَاءَنَا فَنَعْطَبَ أَوْ نَأْخُذَ بِآرَائِنَا فَنَهْلِکَ. عیون أخبار الرضا علیه السلام ج1ص305
[6] - سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصِّرَاطِ فَقَالَ هُوَ الطَّرِیقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ فِی الدُّنْیَا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِی الْآخِرَةِ فَتَرَدَّى فِی نَارِ جَهَنَّمَ. کتاب معانی الأخبار ص32
[7] - سوره مبارکه الرحمن آیه 39
[8] - قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ لَا یَسْأَلَ رَبَّهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْیَیْأَسْ مِنَ النَّاسِ کُلِّهِمْ وَ لَا یَکُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلْهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَیْهَا فَإِنَّ لِلْقِیَامَةِ خَمْسِینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِفٍ مِقْدَارُهُ أَلْفُ سَنَةٍ ثُمَّ تَلَا فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ. کتاب شریف کافی ج8 ؛ ص143
7 - کتاب شریف کافی ج3ص70
8 - وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً سوره مبارکه مریم آیه 71
9- ..وَ حَقُّ رِجْلَیْکَ أَنْ لَا تَمْشِیَ بِهِمَا إِلَى مَا لَا یَحِلُّ لَکَ فَبِهِمَا تَقِفُ عَلَى الصِّرَاطِ فَانْظُرْ أَنْ لَا تَزِلَّا بِکَ فَتَرَدَّى فِی النَّارِ ...من لا یحضره الفقیه ج2ص619