متن جلسه درس اخلاق
زندگی حضرت نوح علیه السلام سر لوحه کار مبلغّان
قرائت[1] آیات مبارکه سوره یونس (71- 73)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقَامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لاَ تُنْظِرُونِ * فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَمَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ * فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَ جَعَلْنَاهُمْ خَلاَئِفَ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ *
موضوع بحث : زندگی حضرت نوح علیه السلام سر لوحه کار مبلغّان
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیرُموفق و معین؛ ثم الصلاة و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین، حبیب إله العالمین، أبیالقاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته الطاهرین المعصومین، من الآن إلی قیام یوم الدین؛ سیّما بقیة الله فی الأرضین.
حضرت نوح علیه السلام و قرن ها استقامت و تبلیغ
امروز میخواهیم مهمان حضرت نوح علیه السلام بشویم چون آیاتی که خوانده شد مربوط به پیامبری و خصوصیات حضرت نوح علیه السلام در بُعد ترویج و تبلیغ دین خدا بود. قرآن کریم می فرماید: حضرت نوح علیه السلام 950 سال، دوران تبلیغیاش بوده است نه این که عمرش این قدر بوده است[2]. 950 سال پیغمبر بود و تبلیغ میکرد امّا عمرش چقدر بود؟ قرآن کریم نگفته است در روایت آمده که 2000 یا 2500 سال عمر کرده است[3]. امّا در سن پیغمبری، ایشان 950 سال زحمت کشید.
خیلی هم زحمت کشید. قومش خیلی متمرّد و معاند بودند؛ برخلاف عقل عمل میکردند، ایشان احساس کردند که این قوم گوش به حرف خدا نمیدهند و حاضر نیستند خود را از بت پرستی به خداپرستی منتقل کنند مقام و موقعیت رسالت و نبوّت تبلیغ حضرت نوح علیه السلام برایشان سنگین است. ایشان هم فرمود: من بنا است که پیغمبری کنم، این بار بر دوش من است. شما من را تکذیب بکنید یا تکذیب نکنید من باید وظیفهام را انجام دهم، هر کاری هم که میخواهید درباره من حضرت نوح انجام بدهید، آزاد هستید که انجام بدهید.
باور محکم پیامبران به قدرت خدا
به استناد قدرتی که خدا وعده داده بود، حضرت نوح علیه السلام این حرف ها را زد. چون وقتی خدا مأموریت میدهد پشتِ آن مأموریت، قدرتِ خدا خوابیده است. وقتی به موسای کلیم علیه السلام مأموریت میدهد که برو با کسی که ادعا میکند خداست مبارزه کن، پشت ِآن قدرت گذاشته است و الّا خود حضرت موسی علیه السلام هم میداند که با فرعون و تشکیلات فرعون نمیتواند کاری بکند اما خدا وقتی دستوری میدهد یعنی پشت ِآن دستور، قدرت خوابیده است؛ لذا آن قدرت عمل کرد و پدر فرعون را درآورد.
حضرت نوح علیه السلام هم همین طور، ایشان به استناد قدرتِخدا این حرفها را زد. گفت من مامور و موظف هستم که تبلیغ کنم، شما بپسندید یا نپسندید؛ لذا تهدید کرد که شما هر کاری که میخواهید بکنید، بکنید؛ من حرف هایم را میزنم تا جایی گفت و تلاش کرد که دیگر برایش قطعی شد که نه اینها ایمان نمیآورند و نه بچه هایی که از این ها به دنیا میآیند. آن وقت دیگر نفرین کرد و خدای متعال وعده داد که مقدمّات عذاب را فراهم کند؛ لذا دستور داد که کشتی بساز و چون خودش تنهایی نجاری میکرد تا کشتی ساخته شود خیلی طول کشید. بالاخره طوفان آمد و سیل آمد و همه را کشت الّا آن 80 نفری که در زمان پیغمبری ایشان ایمان آورده بودند.
انبیا علیهم السلام تسلیم محض خداوند متعال
خداوند متعال در این آیه داستان حضرت نوح علیه السلام تتمّهای فرمود که آن را بررسی میکنیم و از این جهت ما باید میهمان ایشان باشیم. فرمود: من در برابر فرمان خدا تسلیم هستم[4]؛ او گفته است برو، من هم باید بروم. اگر خود پیغمبر تسلیم نباشد چطور میشود؟ خدا به او بگوید برو و او نرود! این که نمیشود؛ لذا خداوند متعال به گونهای انبیا علیهم السلام را تربیت میکند که اگر به او بگوید برو، او میرود و « نه» نمیگوید و لو خطر جانی داشته باشد. خدا این قدر آن ها را پر از ایمان میکند، به شکلی تربیت میکند و میسازد که اصلاً نه از سوختن میترسند، نه از کشتن میترسند، همه آن ها هم همین طور هستند.
حضرت نوح علیه السلام بلای سنگینی متحمّل شد، اما رفت و نترسید؛ و یا حضرت موسی علیه السلام مشکلات زیادی را متحمّل شد، نه فقط از طرفِ فرعون تنها؛ بلکه از طرف بنی اسرائیل و یهودی ها مشکلات زیادی را تحمل کرد، امّا وظیفه را رها نکرد و ادامه داد تا خداوند متعال با قدرتش همه مشکلات را حل کرد و حضرت موسی علیه السلام و بنی اسرائیل را آورد در تیه گرفتار تخلّف خودشان کرد. ایشان هم فرمود من فقط باید تسلیم باشم؛ خدا گفته برو، من هم باید بگویم چشم. یا خداوند به ابراهیم خلیل علیه السلام گفت برو بت ها را بشکن، ایشان نگفت خطرناک است، بلکه گفت چشم، رفت و عمل کرد. تمام انبیا علیهم السلام این طور بودند، وقتی مأمور به کاری میشدند نمیترسیدند، تسلیم صِرف بودند.
انبیا علیهم السلام الگوی عملی مبلغین
خُب ما هم که میخواهیم پا جای پای انبیا علیهم السلام بگذاریم و مبلّغ بشویم باید تسلیم باشیم. حداقل این دستوراتی که خدا در واجب و حرام گفته است عمل کنیم، در این بُعد تسلیم باشیم، این ضروری است و استثناء پذیر هم نیست. همه انسان های مسلمان باید حداقل دارای عدالت باشند البته عصمت نه.
راه تسلیم شدن
بنابراین ما که میگوییم مبلّغ دین هستیم و درس میخوانیم تا کتاب و عترت را بفهمیم و بعد برویم به دیگران منتقل کنیم، خودمان اگر تسلیم باشیم اول خودمان عمل میکنیم و بعد به دیگران یاد میدهیم و از آنها توقع داریم که عمل کنند. بنابراین این تسلیم را در کتاب پیدا نمیکنیم، با خواندنِکتاب تسلیم پیش نمیآید. اگر تسلیم با خواندن کتاب پیش میآمد همه علما تسلیم بودند. اما این گونه نیست. ما دیدیم که بعضی از علما از دنیا رفتند امّا تسلیم نبودند.
مقدمات تبلیغ؛ درس خواندن و عمل به واجب و ترک گناه
بنابراین این را باید از حالا تهیه کنیم. هنوز که مبلّغ نشدهایم، هنوز که مقدمات تبلیغ فراهم نشده است، باید یک کاری کنیم. هم درس بخوانیم برای فهمِ کتاب و عترت، و هم خودمان به مضامین این دو منبع تسلیم شویم و سر بسپاریم. هر چه گفت بگوییم چشم. گفته است نماز بخوان، بگوییم چشم. گناه نکن، چشم. این مقدار تسلیم بودن برای ما واجب شرعی است و مستحب نیست. تخلّف از یکی از این دو تا، حرام و گناه بزرگی است.
تسلیم شدن در برابر خدا و پیامبر و امامان علیهم السلام
بنابراین هم باید درس بخوانیم و هم باید حال تسلیم در برابر فرمان خدا و کسانی که خدا گفته اطاعت فرمان از آنها واجب است داشته باشیم، طبق دستور خدا در آیه شریفه«أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[5] بر ما اطاعت از این سه فرمان واجب است : خدا، پیغمبراکرم و حضرات معصومین علیهم السلام. این سه فرمان نص کتاب آسمانی است. بنابراین ما باید در خودمان تسلیم در برابر فرمان خدا را فراهم کنیم و بعد مثل انبیا علیهم السلام برویم و ان شاء الله تبلیغ کنیم.
فرق روحانیون با انبیا علیهم السلام
فرق ما با انبیا علیهم السلام این است که آنها بیسیم داشتند و مستقیماً دستورات را میگرفتند و ما نمیتوانیم مستقیم بگیریم، پس ما از آن هایی که گرفتهاند استفاده میکنیم و به دیگران منتقل میکنیم؛ لذا ما از کتاب و عترت استفاده میکنیم و به دیگران منتقل میکنیم. کتاب و عترت را ما نگرفتهایم؛ کتاب را پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله گرفته است، عترت هم حرف های دیگری را در ادامه زدهاند.
وظیفه طلّاب در تبلیغ
بنابراین حداقل وظیفه ما در این پُست تبلیغ این است که: آنچه را که از کتاب و عترت میفهمیم و یاد میگیریم در برابرش تسلیم باشیم، و اگر انکار کنیم و بگوییم نه قبول ندارم، به درد تبلیغ نخواهیم خورد و تبلیغ ما کاری میشود که پول از آن در خواهد آمد و به درد هدایت مردم نمیخورد. مردم علاقهی شدید به پول دارند؛ اگر ببینند که ما به پول هایشان نظر داریم، قیچی را برمیدارند و آن ارتباط معنوی را قطع میکنند. یک کسی بود خوب صحبت میکرد پول زیادی هم میگرفت، مردم احساس میکردند مجبورند برای خاطر این که جمعیت بیاید او را دعوت کنند، امّا فحشش میدادند! فحش های رکیک و بد!
تبلیغ؛ هدایت یا صنعت!
این که حضرت نوح علیه السلام فرمود: از شما اجر نمیخواهم «إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ»[6] مال همین است؛ برای این که مردم بفهمند که ایشان برای پول نیامده است؛ نمیخواهد آنها را تیغ بزند؛ و الّا مردم استفاده نمیکردند؛ لذا از همان اوّل میگفتند که ما مزد نمیخواهیم، مزد ما با خداست. ما طلاب هم باید همین حرف را بزنیم؛ نباید صحبت پول کنیم.
اگر بفهمند که ما صحبت پول میکنیم کار خراب میشود؛ آن وقت تبلیغ صنعت میشود که آدم در مقابلش پول میگیرد؛ هدایت از آن تبلیغ در نمیآید؛ آدم دو ماه حرف میزند، اما مشکلات پیش میآید و مردم هیچ عمل نمیکنند. امّا اگر صحبت پول در آن نباشد و ما وظیفه مان را انجام دهیم و بگوییم اجر ما را خدا میدهد، آن وقت میبینیم گاهی هم خدا مال ما را قبلاً میدهد و نمیگذارد بعد بدهد! چون میداند که ما کم طاقت هستیم، مال ما را پیش پیش میدهد. اما ما قبول نداریم و این پولی که الآن خدا داده است را میگوییم این آن نیست! آن را باید بعد بگیریم! اگر ما تسلیم نباشیم شیطان از این حرف ها میزند و به آدم یاد میدهد.
دو رکن اصلی برای طلاب جوان
بنابراین باید این دو تا را الآن فراهم کنیم: «مزد نخواهیم» و «تسلیم مکتب خدا هم باشیم». اگر الآن درست نکردیم محاسنمان هم بلند و سفید شود باز هم دنبال پول میگردیم و از کار میاُفتیم. به خصوص مادیّت روز به روز مثل سیل دارد میآید و سواحل بیشتری را تحت سیطره خودش قرار میدهد، و میبینیم حتی ما را هم گرفتار مسأله مادیّت و پول و غیره کرده است که در این صورت ما فرقی با آن ها نخواهیم داشت؛ آن ها پول میخواهند و ما هم پول میخواهیم، منتهی کارها با هم فرق دارد. کار ما این است و کار آن ها چیز دیگری است.
بنابراین شغل ما تابع شغل انبیا علیهم السلام است. انبیا علیهم السلام تسلیم بودند، ما باید حداقل عدالت را داشته باشیم و دَم از پول هم نزنیم. اگر اسم پول آوردیم مانند فضله موشی است که در یک دیگ برنج میاُفتد و همه را نجس میکند، فکر مردم برمیگردد؛ میگویند این هم پولی است و پول میخواهد و از آن جا پا شده و این جا آمده است برای پول! بنابراین در این صورت تبلیغ به درد هدایت نمیخورد. ما امروز این درس را از حضرت نوح علیه السلام یاد بگیریم که در برابر فرمودهی خدا در کتاب و عترت هم باید تسلیم باشیم و هم صحبت پول و مزد را از زبانمان حذف کنیم. «چقدر میدهند؟» نمیدانم، «چرا ندادند؟» ، «کم دادند» و... این ها هیچ کدام در کار ما نیست.
آینده همچون گذشته با مدیریت خدا
کار ما این است که بگوییم خدا قبلاً داده است. تا حالا زندگی کردی چطور بود!؟ خدا داده است، بعداً هم زندگی شما را خدا اداره خواهد کرد. منتهی شما قبول نداری و میگویی اگر من خودم با آن ها طی کردم، این کار را درست میکند. برعکس این کار را خراب میکند و مردم میفهمند که تو هم مثل آن ها هستی دیگر کارتان اثری در هدایت نخواهد داشت، آن ها هر کاری میکنند مزد تعیین میکنند شما هم مزد تعیین میکنی.
دو درس بزرگ از زندگی حضرت نوح علیه السلام
بنابراین از حضرت نوح علیه السلام این را یاد بگیریم که اول این که بگوییم ما از شما مزد نمیخواهیم، بلکه خدا میدهد، و دوّم این که: تسلیم در برابر کتاب و عترت باشیم؛ یعنی تقوا را مراعات کنیم. اگر این ها را از همین الآن تمرین نکنیم و سن ما بالا برود و در کارهای اجتماعی بیُفتیم، دیر شده است و به هیچ وجه دیگر نمیتوانیم انجام دهیم؛ آن وقت خرجمان سنگین میشود و اجاره خانه میخواهیم و از این حرف ها میزنیم و آن وقت وارد کارهای دیگر میشویم! امیدواریم پروردگار متعال به همه ما توفیق مرحمت کند که ما بفهمیم شغلمان چه نوع شغلی است و چه کار باید بکنیم؟ قبل از تبلیغ، خودمان باید تسلیم باشیم و عمل بکنیم و بعد به دیگران منتقل کنیم و برای اثر بخشیدن تبلیغ بگوییم: ما سألتکم من اجر، من پول نمیخواهم.
روزی هدف تبلیغ یا نتیجه آن؟
اگر بعد محترمانه خودشان دادند طوری نیست. آن «رزقٌ رزقک الله» است، حلال است؛ امّا شما صحبت پول نکن، بفهمند که شما نظر به جیبشان نداری. استغنای طبع نشان دهید! آن وقت خدای متعال - ولو از طرف آن ها – میرساند. اگر طی کنیم فلان مقدار بدهید، خطرناک است. مثلاً بگوییم کجا بیشتر میدهند برویم همان جا، مشکل میشود.
امیدواریم خدای متعال امروز این درس را از حضرت نوح علیه السلام از ما قبول کند و برویم دنبال این دو تا کار: یک تسلیم باشیم در مقابل مکتب مان یعنی عمل کنیم به واجب و حرام، و دوم این که صحبت از پول نکنیم. امیدواریم خدای متعال توفیق مرحمت کند و ما هم به این شکل مبلّغ باشیم؛ و الّا طور دیگر فایده ندارد. اگر تبلیغ زیاد باشد ولی صحبت از پول در آن بیاید اثرش کم میشود. انبیا عظام علیهم السلام هم در برابر مکتب خدا تسلیم بودند و هم این که همه آن ها میگفتند: «إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ»[7] مزد فقط از خداست و از شما چیزی نمیخواهیم؛ لذا آن عدّه قلیل با همه شرائط منفی، ایمان میآورند. همان هشتاد نفر خیلی مهّم بود.
صبر و تحمل؛ ابزار تبلیغ
آن زمان مردم با عقل کار نداشتند و بیسواد بودند. حالت توحّش داشتند و انبیا را میزدند. حضرت نوح علیه السلام را چقدر میزدند تا بیهوش میشد و دوباره به هوش میآمد! این جوری برخورد میکردند. غیر از جُهّال امروز بودند. آن ها خیلی خشن بودند، ولی او مأمور بود در مقابل خدا تسلیم باشد؛ وقتی خدا گفت برو باید بگویی چشم. همه این ها را صبر کرد؛ یعنی خدا تحمّل و صبر را به او داد و الّا صبر کم باشد نمیشود کاری کرد، و این همه مصیبت با همدیگر سازگار نیست.
مصیبت را خداوند پیش بینی میکند و به همان اندازه کمی هم بیشتر صبر و تحمّل میدهد تا این فرد بتواند کارش را انجام دهد ان شاء الله.
نثار ارواح طیبه همه انبیا عظام علیهم السلام که همه آن ها صبور و متحمّل بودند، بارهای منفی سنگینی را تحمّل کردند و در عین حال تسلیم مکتب حقّ بودند، خاصّه خاتم انبیا و حضرات معصومین علیهم الصلاة و السلام و شهدای خط تشیع و امام شهدا سه صلوات ختم کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
درس اخلاق حضرت آیت الله خوشوقت تهرانی (اعلی الله مقامه)
مدرسه علمیه حضرت صاحب الأمر عجل الله فرجه 29/07/1389
[1] - در ابتدای هر جلسه اخلاق آیاتی از قرآن کریم قرائت میشود.
[2] -سوره مبارکه عنکبوت آیه 14
[3] - ... عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ عَاشَ نُوحٌ علیه السلام أَلْفَیْ سَنَةٍ وَ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ مِنْهَا ثَمَانُمِائَةٍ وَ خَمْسِینَ سَنَةً قَبْلَ أَنْ یُبْعَثَ وَ أَلْفُ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً وَ هُوَ فِی قَوْمِهِ یَدْعُوهُمْ وَ خَمْسُمِائَةِ عَامٍ بَعْدَ مَا نَزَلَ مِنَ السَّفِینَةِ وَ نَضَبَ الْمَاءُ فَمَصَّرَ الْأَمْصَارَ وَ أَسْکَنَ وُلْدَهُ الْبُلْدَانَ ثُمَّ إِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ جَاءَهُ وَ هُوَ فِی الشَّمْسِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ فَرَدَّ عَلَیْهِ نُوحٌ علیه السلام قَالَ مَا جَاءَ بِکَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ قَالَ جِئْتُکَ لِأَقْبِضَ رُوحَکَ قَالَ دَعْنِی أَدْخُلْ مِنَ الشَّمْسِ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَتَحَوَّلَ ثُمَّ قَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ کُلُّ مَا مَرَّ بِی مِنَ الدُّنْیَا مِثْلُ تَحْوِیلِی مِنَ الشَّمْسِ إِلَى الظِّلِّ فَامْضِ لِمَا أُمِرْتَ بِهِ فَقَبَضَ رُوحَهُ علیه السلام (کافی ج 8 ص284
[4] - وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ،سوره مبارکه یونس آیه 72
[5] - سوره مبارکه نساء آیه59
[6] - سوره مبارکه یونس آیه 72
[7] - سوره مبارکه یونس آیه 72