اعمال
دهه ی ذی الحجه
س1: منظور از «لَیَالٍ عَشْرٍ»[1] در قرآن چیست؟
ج: منظور دههی اول ماه ذیالحجّة است.
س2: چرا قسم به شب آمده است و به روزش قسم نخورده است؟
ج: هر شبی روز هم دارد دیگر؛ اگر روز نباشد شب هم نیست؛ هر وقت گفتند شب، یعنی روز هم کنارش است.
س3: چرا خداوند به دههی ذیالحجّة قسم خورده است؟
ج: چیزهایی در عرف مردم با اهمیت و ارزشمند است و معمولاً برای اثبات مسألهای به آنها قسم میخورند. گاهی هم در آنچیز، عرف مطرح نیست؛ برای اولینبار، یک شخصیت بزرگ به چیزی قسم میخورد؛ بعد، آنچیز کسب بزرگی میکند و دیگران هم دنبالش میروند. در جاهلیت، دههی ذیالحجّةای نبود؛ شفع و وتری نبود تا مردم قسم بخورند؛ و به چیزهای دیگر قسم میخوردند. امّا همینکه قرآن کریم این آیات را نازل کرد و به آنها قسم خورد، اینها در نظر عدّهی زیادی ارزشمند شد. معلوم میشود این شفع و وتر یا طلوع فجر که خدا به آن قسم خورده است، دارای اهمیت است. یا چیزی در دههی ذیالحجّة هست که این دهه را دارای اهمیت کرده است. اینها کمکم معلوم میشود.
امّا دههی ذیالحجة همین است که ما در آن هستیم[2] ... دههی ذیالحجة ارزشش منحصر به این است که کارهایی که در آن وارد شده، مخصوص خدا است. اعمال حج، مخصوص خدا است. وسایط هدایت [معصومین علیهم السلام] هم، خودشان به حج میرفتند. آنها هم با رفتنشان مردم را در این عمل کمک میکردند. این عمل صرفاً خدایی است و ارتباط با بشر یا پیغمبر صلی الله علیه و آله یا امام معصوم علیه السلام ندارد. فقط با خدا است. حُجاج مُحرم میشوند و لبیک میگویند و طرفِ کارهایی که مُشعر بر خدا است میروند؛ طواف برای خدا است؛ نماز برای خدا است؛ رمی جمرات؛ همهی اینها برای خدا است و منظور اطاعت فرمان خدا است تا تمام شود.
اعمال دههی ذیالحجة مخصوص خدا است؛ امّا جاهای دیگر وسایط هم در کار هستند؛ چون مردم بدون واسطه نمیتوانند مستقیم بهسویِ خدا بروند؛ لذا در غیر دههی ذیالحجة، زیاد دعا کردن برای وسایط ملاحظه شده است زیرا مردم هر چه ارتباطشان با وسایط، وثیقتر و محکمتر باشد، وسایط راحتتر میتوانند آنها را طرف خدا بفرستند. از این جهت سفارش شده است.
امّا در دههی ذیالحجة دیگر وسایط مطرح نیست؛ خود وسایط هم به حج میرفتند. امام صادق صلوات الله و سلامه علیه هر سال با عائله میرفتند. تنها نه؛ چون جمعیت کم بود، خدا دوست دارد در مشاعر و مواقف جمعیت زیاد باشند. لذا امام سجاد صلوات الله و سلامه علیه از غلام سیاههای ارزان زیاد میخریدند و قبل از حج اعمال را یادشان میدادند و بعد به آنجا میبردند. اعمال که تمام میشد به آنها سرمایه میدادند و آزادشان میکردند. غرض این است که خدا دوست دارد آنجا شلوغ شود. اگر خلوت شود خوب نیست.
مشاهد مشرّفه هم همینجور است. خدا دوست دارد آنجا شلوغ شود و مردم زیاد بروند. هر چه مردم بیشتر بروند، بیشتر استفاده میکنند. لذا تمام این برنامه حج مربوط به خدا است، حتی وسایط هم باید بروند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله میرفت و حضرات معصومین علیهم السلام پای پیاده میرفتند تا مردم بفهمند که مهم است؛ لذا قابل قسم خوردن است. در این وسط اعمالی که انجام میگیرد، مال خدا است. اهمیت زیادی دارد . اینها همهاش اعمالی است که مربوط به خدا است و اخلاص در آن شرط است و وسایط در آن نیست؛ از این جهت اهمیت زیادی دارد. چون برنامه اصلی این است که مردم با خدا آشنا شوند.
س4: در دعای ذیالحجّة آمده: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ فِی اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ».[3] این عبارت یعنی چه؟
ج: اینها زیادند. شب چقدر زیاد است؟ روز چقدر زیاد است؟ عمر اینها و کارها چقدر زیاد است؟ شب و روز هم به همان اندازه تکرار میشود و زیادند. بهاندازهی زیادیِ شب و روز «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه». یا چقدر مو بر تن حیوانها و پشم بر تن حیونها و کرک بر تن حیوانها زیاد است؟ بهاندازه همهی آنها که ما نمیدانیم؛ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه». منظور این است. از جمله مصادیق زیاد، همینها است؛ یکی هم این است که بگوییم «زیاد»؛ یکی هم این است که عدد زیاد انتخاب کنیم؛ همهی اینها یعنی زیاد. اینهم یک نوع زیاد است که آشنایی مردم با این بیشتر است. مردم میدانند که چقدر کوه داریم، چقدر بیابان داریم، خیابان داریم، دریا داریم، رودخانه داریم. اینها زیاد است. بهاندازهی اینها «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه»؛ گستردگی اینها اینقدر پهناور است که هر چه زیاد شود، باز هم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه».
س5: در همان دعا آمده: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَ الشَّجَرِ». معنای «شَوْک» چیست؟
ج: شوک یعنی تیغ. کسانی که شمالی هستند، درخت پرتقال را دیدهاند. در درخت پرتقال تیغهای بلندی هست که اذیت میکند. شوک یعنی تیغ. چقدر بر این درختها تیغ است؟ چقدر بر این بتهها تیغ است؟ خیلی زیاد. به عدد اینها «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه».
س6: آیا فقط با حج رفتن تنها میتوان به خدا رسید؟
ج: به هر حال حج و اعمال حج، مخصوص خدا است؛ لذا پروردگار متعال برای دههی ذیالحجة حرمت خاصی قائل است؛ بهاندازهای که در قرآن کریم به آن قسم یاد کرده است تا ما هم باور کنیم. دههی ذیالحجة به انضمام آن اعمال، مهم است. همه، آنجا برویم و اگر آنجا نرفتیم همینجا مواظب بندگی و عبادت باشیم انشاءالله. فرقی نمیکند؛ خدا همه جا هست؛ تنها آنجا نیست. گاهی از نظر آدمها حضورش در غیر آنجا بیشتر است؛ معرفتشان بیشتر است؛ باورشان قویتر است.
غرض این است که دههی ذیالحجة امتیازش این است. این دعاهایی هم که در این دهه وارد شده همه نشان میدهد که مخصوص خدا است. دعای «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه عَدَدَ اللَّیَالِی وَ الدُّهُورِ»[4] همهاش مال خدا است؛ وسایط در آن نیست. یا اینکه شبها میخوانند «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللّه وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ»[5] اینها همه مخصوص خدا است؛ در آن چیزی غیر از خدا نیست. وسایط در جاهای دیگر بیشتر است تا اینجا. آن وسایط اثر کردند، کار کردند و ذهنها را آماده کردند که مردم بتوانند این دهه را بهطرفِ ذیالمقدمه بروند، نه بهطرفِ مقدمات. خود مقدمات هم همراه با مردم حرکت میکنند و مردم را بیشتر تأیید میکنند که باید رفت.
لذا از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «افضل اعمال چیست؟» فرمودند: «اینکه وقتی از مکّه برگشتی، مشغول تهیه و تدارک وسایل سفر مکّهی بعد شوی». اینقدر اهمیت دارد. قبلاً حج نمیرفتند. ایمانها ضعیف بود. با این بیانات کار به اینجا رسید. الآن به بعضیها هجده سال بعد نوبت میرسد. کمکم اگر باز هم نوبت بدهند، ممکن است بیست و پنج، سی سال دیگر نوبت به آنها برسد. جمعیت زیاد است. ثروتمند هم شدهاند. نفت و گاز روی زمین ریخته است و خیلیها حاجی شدهاند. عربستان هم میگوید من جا ندارم و از هر یک میلیون، میتوانم هزار نفر بردارم؛ شما هفتاد و پنج میلیون هستی، هفتاد و پنج هزار نفر قبول میکنم؛ اینجور حرف میزنند.
س7: نقش حضرات معصومین علیهم السلام در حج چه بوده است؟
ج: برنامهی اصلی حج این است که مردم با خدا آشنا شوند؛ اما این کار نمیشود الّا با واسطهای از جنس خود مردم؛ لذا خدا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامانعلیهم السلام را آفرید که از جنس خود آدمها هستند؛ به زبان خود آدمها حرف میزنند؛ آدمها هم آنها را میبینند و حرفشان را میشنوند و با آنها دوست میشوند تا آن حرفهایی را که آنها میزنند، به کار بندند و جلو بروند. رسیدن به خدا بدون وسایط، شدنی نیست؛ لذا اینها، را خدا خلق کرد. در دعای جامعهی کبیره وارد شده است: «إِلَى اللّهِِ تَدْعُونَ وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ»؛ شما مردم را به خدا دعوت میکنید و مردم را به خدا دلالت میکنید.
اینجور نیست که خدا آنها را خلق کرده باشد که مردم را بهسویِ خودشان دعوت کنند یا برای پرستش خودشان؛ هر کس با آنها آشنا شد، آنها او را بهطرفِ خدا میفرستند. لذا آنها صرفاً دعوت کننده و پیشوایی هستند که جلو افتادنشان مردم را بالا میبرد. از این جهت ارزشمند هستند. آنها خدمت بزرگی میکنند، چون بدون آنها نمیشد. مردم چون خدا را نمیبینند و صدایش را نمیشنوند و هیچ ارتباطی با او ندارند، خیلی سخت بهطرفِ او میروند. مردم عادت کردهاند که ببینند؛ لذا آنها را میبینند. وقتی دیدند، آنها هم صد در صد مردم را بهطرفِ خدا میفرستند و مشکل حل میشود.
س8: به نظر میرسد عبارت «وَ أَکْبَرْتُمْ شَأْنَهُ» دعای جامعهی کبیره نیز همین را به ما میرساند؟
ج: این عبارت یعنی شما شأن خدای متعال را بزرگ نشان دادید؛ کاری کردید که مردم، جانب خدا را با دید بزرگی و بزرگواری نگاه کنند. به همان اندازه که پروردگار متعال بزرگ است، حرمت و عظمت دارد؛ شما در عمل میان مردم کاری کردید که مردم هر چه نزدیکتر بروند به آنجا برسند، برای خدا یک چنین قیمت و ارزشی قائل شوند. اگر شما نبودید مردم این مقدار نمیفهمیدند که خدای متعال عظمت و جلالت و بزرگی دارد. حضرات معصومین علیهم السلام پیاده مکّه تشریف میبردند، امام حسن مجتبی صلوات الله و سلامه علیه شتر کرایه میکردند اما پیاده میرفتند، برای خاطر اینکه در راه پیرزنی، پیرمردی، مریضی گیر بیاید سوارش کند؛ خودشان سوار نمیشدند؛ رفتن و برگشتن را پیاده میرفتند؛ این تعظیم خدا است دیگر؛ یک انسان به این بزرگی و عظمت پای پیاده کجا میرود؟ راه مکّه شاید آنزمانها حدود هفتصد هشتصد کیلومتر بود، حالا راهها را مستقیم کردهاند بریدهاند؛ راه کج و کوله بود که میرفتند؛ با پای پیاده در این هوای گرم؛ بیابانی که هیچچیز در آن نیست؛ با این زحمتها میرفتند برای خاطر اینکه شأن پروردگار متعال بزرگتر جلوه کند. خُب بیت، بیتِ خدا است دیگر، خدا گفته بیایید؛ اینها هم به حرمت فرمان خدا میرفتند از خدا تجلیل به عمل بیاورند؛ پیاده میرفتند؛ کارهای خیر آنجا انجام میداد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله صلوات الله علیه در آن سالی که مکّه تشریف بردند به دست خودشان حدود شصت و سه تا شتر قربانی کردند؛ اینها همه تجلیل است. خدا گفته باید شتر قربانی کنی. آنجا رسیدند شصت و سه تا قربانی کردند،[6] اینها تجلیل از بزرگی و بزرگواری پروردگار متعال است. اسمش را به خوبی میبردند، با احترام میبردند، پای پیاده مکّه میرفتند، هر کاری که مربوط به او بود با حرمت و احترام و بزرگی خاصی ادا میکردند تا مردم بفهمند قدر و ارزش پروردگار متعال چقدر است، تا او را ارزان نفروشند، نتیجه اینکه فرمانش هم، اثر بیشتری در انسانها میگذارد. بزرگی خدا وقتی جلوه کند وقتی فرمانی میدهد انسانها راحتتر و زودتر انجام میدهند.
س9: مهمترین اعمال در مکّه چیست؟
ج: برای کسانی که به مکّه مشرّف میشوند، یکی از اعمال مخصوص مسجد الحرام، خواندن قرآن است. بعد از طواف کردن، مهمترین عمل، مسألهی خواندن قرآن است. حضرات معصومین علیهم السلام وقتی آنجا مشرّف میشدند، قرآن زیاد میخواندند. به هر حال مسألهی قرآن چیز خاصی است.
عرفات
س10: بهترین عمل در عرفات چیست؟
ج: در حج یک اعمالی هم هست که آدم نمیفهمد فلسفهاش چیست؛ مثلاً در عرفات تنها عمل، همین دعا کردن است.
عرفات بیابان است دیگر؛ چیزی در آن نیست؛ عمل خاصی هم که ندارد؛ مدتش هم کوتاه است؛ نصف روز بیشتر نیست؛ لذا دستشویی مرتب و منظم برایش درست نمیکنند، مسافرتی است. تعداد زیادی پشت دستشوییهایش صف میکشند. یک وقت یک آقایی که یک خورده سن داشت پیش من در صف ایستاده بود، به من گفت: اعمال اینجا چیست؟ من هم گفتم: همین است که اینجا بایستی و هیچچیز نگویی! خیلیها ناراحت میشوند، آدم باید بایستد برای دستشویی صف بکشد؛ اما اینجور شده است، همه مشغول هستند، خودِ این چقدر خوب است آدم مجبور شود برود آنجا بایستد، خیلی چیزها صاف میشود؛ خدا اینجوری کرده است. لذا من گفتم که بایستی و هیچچیز هم نگویی. خیلیها طاقت نمیآورند، به آنها برمیخورد و میگویند چرا همچنین نمیکنند، چرا آنچنان نمیکنند، دائماً نقشه میکشند، میخواهند جاهایی را هم که خدا درست کرده است برای اینکه اینها به حکم اجبار تربیت شوند، آنجاها را هم خراب کنند. خُب این را درست کنی طبق میل تو بشود کجا میخواهی تربیت شوی؟ جای دیگر نیست، هر کجا بروید برای شما صلوات میفرستند و بلند میشوند ولی اینجا چطور؟ باید هر کسی پیش از تو آمده جلوتر از تو برود و ناراحت میشوی! یکی از گذشتهای بسیار بزرگ و مفید آنجا همین است که کسی نوبتش را به کس دیگری بدهد، اینقدر مسأله ارزش دارد، زیرا نوبتی است دیگر، آنجا کسی سرش نمیشود که آقا من احتیاجم بیشتر است بگذار من اول بروم و شما که جلوتر هستی بعداً، بعضیها این کار را میکنند و گذشت میکنند. آنجا هم سکهها عیارشان مشخص میشود، همه اینجور نیستند، بعضیها حاضر هستند گذشت کنند.
س11: بهترین کار در روز عرفه مخصوصاً بعد از ظهر عرفه چیست؟
ج: ترک گناه. اگر گناه کنی و شب تا صبح مفاتیح بخوانی، فایده ندارد.
س12: آیا اعمال روز عرفه مقدمهی توفیق برای ترک گناه نیست؟
ج: نه؛ اگر شما تصمیم نگیری، همچنان این زحمت را میکشی و بعد هم گناه میکنی. باید با تصمیم، گناه را ترک کنی. اگر تصمیم نگیری، گناه ترک نمیشود.
س13: آیا اینکه معروف است که امام زمان عجل الله فرجه در روز عرفه در صحرای عرفات حضور دارند، صحیح است؟
ج: در ایام حج، ایشان عجل الله فرجه در آنجا تشریف دارند. حتماً ایشان آنجا هستند، چون از اطراف دنیا افرادی میآیند و در آنجا زمان و مکان کارها نزدیک میشود. ایشان هم به آنجا میروند و به کارها میرسند.
س14: دیدن ظاهری ایشان مهم است یا رضایت ایشان؟
ج: دیدنش هم خیلی خوب است؛ بله؛ دیدنش با سایر دیدنها خیلی فرق دارد.
س15: آیا دعای عرفهی حضرت سیدالشهداء علیه السلام را در غیرکربلا و مکّه میشود خواند؟
ج: بله؛ همیشه میشود خواند. در این دعاها مطالبی هست که برای همیشه است؛ تنها مخصوص عرفه نیست. برای ارتباط من و باور من در برابر خدا است. خدا در همهجا خدا است. من هم همهجا باید بنده باشم. باید این باور را داشته باشم؛ منتهی اولش آنجا شروع شده است.
س16: فضیلتی که برای دعای عرفه هست، مختص کربلا و مکّه است یا هر جای دیگر؟
ج: اول بهخاطرِ مضمونش است و دوم بهخاطرِ آن کسی است که آن را انشاء کرده است. برای حفظ (نام و یاد) هر دو- هم خود دعا و هم دعاکننده - فرمودهاند: «این دعا را بخوانید تا فراموش نشود».
س17: بعضی از روزها مثل روز عرفه و عاشورا و بعضی از مکانها مثل کعبه و کربلا شرافت زیادی دارند که درک این عظمت برای ما مشکل است؟
ج: همهی زمینهایی که خدا خلق کرده، با هم مساوی هستند. هر قطعهای از زمین در فضیلت با قطعات دیگر مساوی است؛ منتهی در یک قطعه از زمین، پیغمبری دفن میشود یا پیغمبری به دنیا میآید یا امامی شهید میشود. اینها عوارضی است که موجب تفضیل بعضی از قسمتهای زمین بر بعضی از قسمتهای دیگر میشود؛ آنوقت مثلاً میگویند «مستحب است انسان مهرش را از خاک کربلا درست کند یا تسبیحش را از خاک آنجا درست کند»؛ چون در آنجا یک اتفاق مهم افتاده که پیش خدا ارزشمند است؛ لذا فرمودهاند این زمین با سایر زمینها خیلی فرق دارد.
س18: آیا دعا کردن در روز عرفه، در همهجای دنیا تأکید خاص دارد؟
ج: بله؛ شروعش در عرفه بود. امام حسین علیه السلام در عرفه این کار را کردند. هر عملی یک روزی شروع میشود. این دعا هم در آنجا مطرح شد. عرفات اعمالی دارد که دعاست. ایشان هم در آنجا این دعا را انشاء کردند. هم در آنجا باید خوانده شود و هم اگر در جای دیگر بخوانیم، عیبی ندارد؛ طوری نیست. همیشه مضمونش حق است.
س19: دعاها را از جمله دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه را خوب است تنهایی بخوانیم یا با جمع؟
ج: آدمها مختلفند؛ بعضی اگر در جمع بخوانند، ممکن است با حضور قلب دیگران که در جمع هستند، گرم شوند. اما بعضیها نه؛ خودشان کارخانه دارند و گرم میشوند. افراد مختلفند؛ بعضیها باید به داخل جمع بروند چون آنجا بیشتر استفاده میکنند. بعضیها هم باید تنها بخوانند. کسانی که باید به داخل جمع بروند، اکثریت را تشکیل میدهند. کسانی که خودشان میتوانند گرم شوند و کارخانه همراهشان است، کماند.
س20: با توجه به اینکه تقوای لازم را نداریم، چگونه از روز عرفه خوب استفاده کنیم؟
ج: شما میخواهی زیاد دعا کنی با قید اینکه تقوا هم نداری؛ هیچ فایدهای ندارد. باید بهجایِ دعا کوشش کنی که تقوا را مراعات کنی؛ انشاءالله. این از دعا مهمتر است.
س21: مراد از «هجرت بهسویِ خدا» در آیهی شریفهی «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللّهِ»[7] چیست؟
ج: هجرت به کعبهی خدا. اینهایی که حج میروند، اگر وسط راه بمیرند، خطّشان، خطّ رحلت بهطرفِ خدا است. هدفشان هم خانهی خدا است؛ «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ»
س22: بعضیها میگویند مراد سلوک الی الله است؟
ج: فعلاً نه، مراد همین بیت است، همین حج است.
پرسش و پاسخ از عارف بالله حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه
[1] . فجر، 2
[2] . این سخنرانی در دههی ذیالحجه سال 1391 در مدرسه حضرت صاحب الأمرعج برگزار گردیده است.
[3] . المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص441
[4] . ... إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام کَانَ یَقُولُ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الْعَشْرِ هَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتُ الْفَاضِلَاتُ أَوَّلُهُنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ اللَّیَالِی وَ الدُّهُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَ الشَّجَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیُونِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ فِی اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ فِی الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ الرِّیَاحِ فِی الْبَرَارِی وَ الصُّخُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ مِنْ هَذَا الْیَوْمِ إِلَى یَوْمِ یُنْفَخُ فِی الصُّور. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۷۲)
[5] . ... عَنْ أَبِی جَعْفَرٍعلیه السلام قَالَ إِنَّ اللّهََ تَعَالَى أَهْدَى عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ علیهما السلام خَمْسَ دَعَوَاتٍ جَاءَ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام فِی أَیَّامِ الْعَشْرِ فَقَالَ یَا عِیسَى ادْعُ بِهَذِهِ الْخَمْسِ الدَّعَوَاتِ فَإِنَّهُ لَیْسَ [لَیْسَتْ] عِبَادَةٌ أَحَبَّ إِلَى اللّه مِنْ عِبَادَتِهِ فِی أَیَّامِ الْعَشْرِ یَعْنِی عَشْرَ ذِی الْحِجَّةِ أَوَّلُهُنَّ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ الثَّانِیَةُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ أَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً وَ الثَّالِثَةُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ أَحَداً صَمَداً لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ وَ الرَّابِعَةُ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ الْخَامِسَةُ حَسْبِیَ اللّهَُ وَ کَفَى سَمِعَ اللّهَُ لِمَنْ دَعَا لَیْسَ وَرَاءَ اللّه مُنْتَهَى أَشْهَدُ لِلّهِِ بِمَا دَعَا وَ أَنَّهُ بَرِیءٌ مِمَّنْ تَبَرَّئَ وَ أَنَّ لِلّهِِ الآخِرَةُ وَ الْأُولى (إقبال الأعمال، ج1، 324)
[6] . ... فَقَالَ لَا تُحِلَّ أَنْتَ فَأَشْرَکَهُ فِی الْهَدْیِ وَ جَعَلَ لَهُ سَبْعاً وَ ثَلَاثِینَ وَ نَحَرَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله ثَلَاثاً وَ سِتِّینَ فَنَحَرَهَا بِیَدِهِ ثُمَّ أَخَذَ مِنْ کُلِّ بَدَنَةٍ بَضْعَةً- فَجَعَلَهَا فِی قِدْرٍ وَاحِدٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ فَطُبِخَ فَأَکَلَ مِنْهُ وَ حَسَا مِنَ الْمَرَقِ وَ قَالَ قَدْ أَکَلْنَا مِنْهَا الآنَ جَمِیعاً (کافی، ج4، ص249)
[7] . نساء ، 100