آداب اجتماعی
دعا(بخش دوم)
س15: کدامیک از ادعیه را بیشتر سفارش میفرمایید؟
ج: مهمترین دعا آن است که فعلاً شما به آن نیاز دارید، الان چه میخواهید؟ زن نداری دعا کن تا به تو زن بدهد، زن داری خانه نداری، دچار مشکلی دعا کن خانه بدهد، پول نداری دعا کن پول بدهد، تقوا نداری دعا کن. هر چی الان لنگ هستی این بهترین دعاست. این دعا کردنی است خواندنی است، گرفتارم باید به صورت دعا کردن از خدا بخواهم....
س16: اگر احساس کنیم که دعاهایمان مستجاب نمیشود آیا اصرار بر حاجت خویش داشته باشیم؟
ج: باید داشته باشیم ولی باید بدانی چون گناه میکنی حاجتت را نمیدهند در روایت آمده است که روزی زیاد است ولی گناه میکنید و آن کم میشود خدا میخواهد یک دعا را اجابت کند یک گناه میکنی و خدا جلوی آن را میگیرد بنابراین گناه دخل عظیمی در عدم اجابت دعا دارد اما شما باید اصرار کنی خود دعا عبادت است.
س17: بعضی میگویند در دعا اصرار و الحاح نکنید چون حتماً صلاح نیست.
ج: اما خدا گفته اصرار کنید. خدا دستور داده ، یک دفعه من دعا کنم ول کنم نمیشود که، اینقدر باید بگویم این دعا دو تا وظیفه دارد، یک: فقر خودم را ارائه کنم ندارم تو داری، و غنای او را، این با دعا درست میشود. آدم حاضر نیست اقرار به فقر بکند و اعتراف به غنای او بکند. این دو تا کار در دعا تحقق پیدا میکند. عمده از دعا این است. آنچه شما میخواهی یک چیز دیگر است، خدا (دیده است) میداند اگر او را نخواهی دعا نمیکنی، گفته آن را هم بخواه ان شاء الله به طور موجبه جزئیه اجابت میکنم. اما چون حالا تا خواستم نداد دیگر دعا نکنم؟ درست نیست، تا آخر باید دعا کنیم. داد یا نداد،
حافظ وظیفه تو دعا کردن است و بس در بند آن مباش که بشنید یا نشنید
اجابت مال اوست، دعا مال من است. من باید کارم را بکند.آن هم ما اوست، اگر صلاح بداند کم و کیفش دست اوست، بنابراین دعا را هر چه بیشتر باید کرد، در دعا اصرار مستحب مؤکد است، یک دفعه دو دفعه صد دفعه.
س18: آیا به هر صورتی که از خداوند طلب حاجت کنیم کافی است یا اینکه در کُتُب روایی بگردیم و ببینیم اهل بیت علیهم السلام چگونه دعا کردهاند؟
ج: آن چیزی که از ما برمیآید همین اظهار حاجت است، ما بقی آن را خیلی نه بلدیم و نه میل داریم بلد باشیم زیرا آن چیزی که میخواهیم همان است پول میخواهیم، زن میخواهیم، خانه میخواهیم. اینها به آدم فشار میآورد و از خدا میخواهد. منتهی آنها یک شرائطی را هم گذاشتهاند که این آدمی که از خدا چیز میخواهد اضافه بر این چیز دیگری هم به او یاد دهند. از اطاعت فرمان خدا و توبه از گناهان را مقدمتاً به او تحمیل میکنند میگویند حالا که این را میخواهی آن را هم داشته باش تا خدا آن را زودتر اجابت کند.
س19: مثلاً در مورد طلب فرزند دعای خاصی از طرف اهل بیت علیهم السلام هست؟
ج: بله هست. امّا چه کسی گفته که شما دعا کردی فوراً یک دانه بچه پشت شما میگذارند؟ دعا است دیگر باید اظهار کنی.
س20: اگر دعا بدون حضور قلب و توجه باشد مستجاب میشود؟
ج: نه، یکی از عبادتهایی که حتماً با توجه و حضور انجام میگیرد دعا است دعا کردن نه دعا خواندن. در دعا خواندن آدم از سر سیری میخواند تمام میشود امّا کسی وقتی طلبکارش دم در خانهاش است و دارد آبرویش را میبرد اگر یک همچنین کسی دعایی کند چطور دعا میکند عین حضور است.
بنابراین خیلی خیلی مهم دعا کردن است، دعا خواندن یک حسن دیگری دارد، به آدم یاد میدهند چه باید بخواهد و چه باید داشته باشی و نداری بخواه، اما دعا کردن آن است که الآن گرفتارم آن را میخواهم سخت هم میخواهم لذا باید با توجه انجام بگیرد لذا گفتهاند«الدُّعَاءُ مُخُ الْعِبَادَةِ»[1]. آن مغزش است.
س21: مراد از «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[2]هم همین است؟
ج: بله، همان دعای فردی است. مراد دعا کردن است نه دعا خواندن، آنوقت هنوز دعا نبود دعا خواندن انشاء نشده بود.
س22: دعا در چه مرتبهای از توجه باید باشد؟
ج: بهترین توجه آنجاست چون انسان گرفتار است با تمام قدرت توجه میکند اما اگر آدم گرفتار نباشد دعا از سر سیری باشد، نه، فکرش جایی دیگر است میخواند.
س23: برای رسیدن به برخی حوائج چه باید کرد؟
ج: به بعضی از حوائج اصلاً نمیشود رسید، هیچ راهی نیست، خودت را هم بکشی نمیشود، مقدور نیست اما پارهای از حوائج با تلاش، از راههایی که خود خدا دستور داده است، با دعا و توسّل، نذر و اینها میشود رسید.
س24: حقیقت توسّل چگونه حاصل میشود؟
ج: یعنی او را وسیله قرار بدهیم، آبروی او، شهادت او، کمالات او، اینها را پیش خدا وسیله قرار بدهیم که خدا دعایتان را مستجاب کند، زیارت رفتنشان، هزینه دادن برای عزاداری آنها، تمام اینها راه است، خدا همه را دوست دارد، توسل به اینها باعث میشود که خدا دعا را زودتر اجابت کند.
س25: توسل به چه معناست، به معنای انفعال خدا که نیست؟
ج: توسّل که انفعال در آن نیست، توسل مال من است، من اینها را به عنوان وسیله پیش خدا میبرم و میگویم خدایا من که اوضاعام خراب است، اینها خیلی خوباند، به خوبی اینها این کار را انجام بده، حالا اگر شما میخواهی موش در آن بدوانی که چه کار کنی (نمیدانم).
س26: آیا ممکن است انسان گناهی انجام بدهد و توبه کند ولی تا آخر عمر اثرات معنوی مثل عدم استجابت دعا باقی بماند؟
ج: نه، اگر راست بگوید و توبه کرده است، زمینه استجابت دعا را فراهم کرده است.
س27: اینکه گاهی اوقات با نظر ظاهری ما دعا مستجاب نمیشود آیا فقط علتش این است که به مصلحت نیست، یا نه علتهای دیگر هم دارد؟
ج: بله، گاهی چیزهای دیگر هم دارد، اگر خدا بخواهد همه را مستجاب کند که نمیشود، بعضیها با هم نقیض دعا میکنند.
کوزهگر میگوید خدایا باران نیاید، آفتاب باشد اینها خشک شوند، کشاورز میگوید باران بیاید، اینکه نمیشود، آنهایی که با هم تعارض دارند جداست، آنها را خدا گوش به حرف هیچکدام نمیدهد، آنچه که لازم و برای مردم مفید است آنرا انجام میدهد، آن دعاهایی که مربوط به امت نیست و تک تکی است، آنها را هم بسته به حال اشخاص، اگر کمک کند به هدایتش کند، بعضیها را به او بدهی با خدا میانهاش خوب میشود و نماز میخواند و روزه میگیرد میدهد، بعضیها برعکس است، اینها را حساب میکند.
س28: آیا تأثیر دعا همانند تأثیر و نقش تلقین به نفس است؟
ج: نه خیر، تلقین به نفس طرفش نفس من است، آن هم کارش خراب است امّا دعا طرفش خدای همه کاره است.
س29: دعا آثار تربیتی هم دارد؟
ج: بله دعا آثار تربیتی هم دارد، آدم را در برابر خدا کوچک میکند، بنده میکند، مقدمات رشد ایمان را فراهم میکند.
س30: در روایتی نقل شده که وقتی نمرود حضرت ابراهیم علیه السلام را به درون آتش میانداخت حضرت جبرئیل علیه السلام به ایشان گفت درخواستی از خدا داری بگو، ایشان فرمود: ندارم،« فَقَالَ حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُهُ بِحَالِی»[3]این یعنی چه؟ چرا حضرت ابراهیم علیه السلام دعا نکردند؟
س: چون ابراهیم خلیل علیه السلام از اول تا آخر آن کار را به دستور خدا انجام داد، تمام کارهایی که ابراهیم انجام داد نقشهای بود که خدا یادش داد، خدا گفت برو آنها را بشکن، آن تبر را بگذار آنجا، آمدند این را بگو، همه را خدا یادش داد. او هم همانی را که خدا گفته بود انجام داد، بنابراین خدا بهتر میداند عاقبت او چه میشود، به خطر میافتد یا نمیافتد، من نمیدانم امّا او میداند، بنابراین جز تسلیم راه دیگر نداشت، چه بگوید؟ آیا برخلاف دستور خدا حرف بزند! باید تسلیم بود، خدا گفته است من هم همان را انجام دادم، حالا نتیجهاش هر چه میشود، این معنایش این است، نه اینکه همه جا اینجور است، اینجا این مورد به خصوص طبق دستور خداست، خدا در آیات قرآن فرمود: «تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهیمَ»[4]، این استدلال را ما به ابراهیم یاد دادیم، خودش بلد نبود، چون خدا یادش داده میداند تا آخر به کجا میرسد، حتی اگر به سوختن هم میرسید چارهای نبود، باید فدا بشود دیگر، دستورات خدا به انبیا گاهی اینجوری است، باید کشته بشوند چارهای نیست دیگر. جنگ در آن چیست؟ کشتن و کشته شدن است دیگر، حالا چون کشته شدن است باید فرار کنیم؟ نمیشود که، بنابراین ابراهیم از این جهت گفت که خود خدا گفته است این کارها را بکن من هم کردم، حالا درخواست کنم و کمک علیه خدا بگیریم! نمیشود که.
س31: حضرت ابراهیم علیه السلام میتوانستند در اینجا اظهار فقر بکنند؟
ج: ایشان اظهار فقر را کرد دیگر که خدا پیغمبرش کرد، آن کارها را قبلاً کرد، حالا که پیغمبر شد چیزهای دیگر یادش داد، گفت برای هدایت این مردم باید بروی این کارها را بکنی، این کارها هم مشکلات دارد دیگر، تو با دین مردم یک جامعهای بخواهی مخالفت کنی و همه چیز را بشکنی چه کارت میکنند؟ تو را میکشند دیگر، وقتی خدا این دستور را داده است لابدّ خودش فکر کرده که چه کار باید کرد دیگر، حالا اگر بنا شد من کشته شوم چارهای نیست کشته میشوم (چنانکه پیامبران دیگر شدند)، علیه خدا کمک از چه کسی بگیرم؟ لذا ایشان تسلیم محض بود، گفت خدا میبیند، اگر لازم باشد کمک میکند و نباشد نه مرا میبرد دیگر.
س32: از این روایت میتوان نتیجهگیری کرد که امام علیه السلام میخواستند این آموزش را به ما بدهند که اگر شما هم در جایی کاملاً طبق تقوا به وظیفه عمل کردید دعا هم نکردید خدا خودش میداند که چه کار کند؟
ج: نه دعا نکنیم نمیشود، باید دعا کنیم، این نفس أماره زود استفاده میکند و میگوید بله من از دعا بینیاز هستم دیگر، پول که دارم، پست که دارم، تلفن که دارم، مردم هم که با من هستند، سر از شرّ در میآورد، این باید در ما همیشه باشد، ما معصوم که نیستیم، با مراعات این کارها (دعا) حفظ میشویم، دعا را همیشه باید بکنیم، «مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ»[5] معنایش همین است، دعا نکنی یعنی تو هم مثل من پر و پیمان شدهای، آن وقت خدا چند تا میشود.
س33: پس اینجور نسخهها اختصاصی انبیاء الهی است که معصوم هستند؟
ج: بله مخصوص آنهاست، خدا با ما این کارها را نمیکند، میبیند ایمانمان ضعیف است، او ایمانش قوی است، بدون هیچ شکی تا نقطه مرگ هم جلو میرود، ایمانش زیاد است. مال ما ایمانمان کم است، احساس خطر کنیم فرار میکنیم.
پرسشها و پاسخها از سالک الی الله حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه الشریف
[1] .کتاب عدة الداعی و نجاح الساعی، ص29
[2]. سوره مبارکه غافر، آیه60
[3]. بَیَانُ التَّنْزِیلِ لِابْنِ شَهْرَآشُوبَ، قَالَ: أَمَرَ نُمْرُودُ بِجَمْعِ الْحَطَبِ فِی سَوَادِ الْکُوفَةِ عِنْدَ نَهْرِ کُوثَىمِنْ قَرْیَةِ قُطْنَانَا وَ أَوْقَدَ النَّارَ فَعَجَزُوا عَنْ رَمْیِ إِبْرَاهِیمَ فَعَمِلَلَهُمْ إِبْلِیسُ الْمَنْجَنِیقَ فَرُمِیَ بِهِ فَتَلَقَّاهُ جَبْرَئِیلُ فِی الْهَوَاءِ فَقَالَ هَلْ لَکَ مِنْ حَاجَةٍ فَقَالَ أَمَّا إِلَیْکَ فَلَا حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَاسْتَقْبَلَهُ مِیکَائِیلُ فَقَالَ إِنْ أَرَدْتَ أَخْمَدْتُ النَّارَ فَإِنَّ خَزَائِنَ الْأَمْطَارِ وَ الْمِیَاهِ بِیَدِی فَقَالَ لَا أُرِیدُ وَ أَتَاهُ مَلَکُ الرِّیحِ فَقَالَ لَوْ شِئْتَ طَیَّرْتُ النَّارَ قَالَ لَا أُرِیدُ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ فَاسْأَلِ اللَّهَ فَقَالَ حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُهُ بِحَالِی. کتاب بحار الأنوار، ج68 ص155
[4]. سوره مبارکه انعام، آیه 83
[5]. سوره مبارکه فرقان، آیه 77