اعتقادات
خداوند متعال(بخش دوم)
س21: چرا اینقدر در دعاهای ماه مبارک رمضان به زیارت خانه خدا و توفیق آن اصرار شده است؟
وقتی آدم روزه میگیرد آماده حرف شنوی بهتر و بیشتر از خدا میشود، رابطهاش با خدا خوب میشود، یکی از برنامههای بسیار مفید و مؤثر به عنوان عبادت، تشرّف به مکّه است، آنجا یک صحنههایی هست که آدم رابطهاش را با خدا قویتر و گرمتر میکند، تا نرود این را احساس نمیکند، لذا در چنین حالتی(روزه در ماه رمضان) گفتهاند از خدا بخواهد آنجا مشرّف بشوی تا از مزایا و فضائل آنجا هم استفاده کنی.
س22: بعضیها میگویند آدم خوب نیست که هر سال عمره برود، بهتر است مثلاً یکبار پولش را به دخترهایی که میخواهند ازدواج کنند جهیزیه ندارند بدهد، یا به فقرا بدهد، خلاصه غیر از رفتن مکّه کارهای بهتری میشود انجام داد.
ج: یکی از آثار تشرّف به مکه تقویت ایمان است، اگر ایمان قوّت پیدا کرد و من برگشتم کار خیر هم زیاد میکنم دیگر، اما نرفتم چطور؟ ایمانم ناقص است از زیر کار خیر در میروم، بنابراین (این حرف) غلط است. خدا گفته است: بیا[1]، وقتی رفتی ایمانت تقویت میشود. آنوقت میآیی بیشتر به حال مردم میرسی، (پس) این حرف درست نیست.
س23: ابتدای خطبهای از نهج البلاغه نوشته شده است که: «عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِه»[2]، منظور از «أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِه» چیست؟
ج: نفسأماره انسان طرف خدا نمیرود، همه چیز را به نفع خودش میخواهد تمام کند، اولین کمک خدا به انسان این است که من بتوانم این نفس را از حاکمیت ساقط کنم و خدا را جایش بنشانم تا گوش به حرف او بدهم، اگر یک عبدی موفق شد گوش به حرف نفس نداد، خدا را جای نفس گذاشت این یکی از مصادیق عُون و مدد خدای متعال است، تا این نشود کار درست نمیشود، نفس اجازه نمیدهد آدم به طرف خدا حرکت کند، اول باید خدا یک چنین کمکی بکند من گوش به حرف نفس ندهم و گوش به حرف خدا بدهم حرکت شروع میشود.
س24: «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»[3]
ج: در قرآن کریم سوره مبارکه یس خدا یک آیه فرستاده و فرموده است: پیغمبر من بر صراط مستقیم است، بسم الله الرحمن الرحیم، یس* وَ الْقُرْءَانِ الحْکِیمِ* إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ* عَلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ*[4] تو چون عبدی، صد در صد عبد صالح هستی، یعنی در صراط مستقیم هستی. بندگی در برابر خدا صراط مستقیم است، این راه چون بندگی است مقابلش چه قرار دارد؟ معبود، طبیعی است دیگر، من بنده چه کسی هستم؟ من وقتی در این صراط بودم او هم در این صراط است.
س25: سؤال پرسیدند که آیا شناخت اولیای خدا به شناخت خدا کمک میکند؟
ج: بله، اگر شما با اولیای خدا ارتباط پیدا کردی چون آنها ارتباطشان با خدا بیشتر است شما هم استفاده میکنید، معرفتت بیشتر میشود، به راهها، به کارهایی کشیده میشوی که نتیجه آن راهها و کارها این است که معرفت خدا هم بیشتر میشود.
س26: اینکه گفتهاند همه کارها را با استخاره شروع کنید برای چیست؟
ج: چه کسی گفته است؟. بله، گفتهاند استخاره یعنی طلبُ الخَیر ِمن الله در هر کاری، مسافرت میخواهی بروی، معامله میخواهی بکنی از خدا خیر بخواه[5]. استخاره باب استفعال از خیر است، کلمه خیر وقتی باب استفعال میرود میشود إستَخارَ یَستَخیرُ، یعنی در این معامله را از خدا خیر بخواه. همین، امّا تسبیح و اینها در آن نیست. مسافرت میخواهی بروی به صورت دعا از خدا در این مسافرت خیر بخواه.
س27: منظور از آیه «کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا»[6]، چیست؟
ج: حرف خدا است، خدا چه گفته است؟ مثلاً من (خدا) میخواهم روزی را پیش بیاورم که در زمین همه بنده من بشوند، این پیش خواهد آمد.
س28: چند تا از اسماء خداوند نوشته شده معنایش خواستهاند، اسم خداوند «سَلام» است، به چه معناست؟
ج: سالم از هر نوع عیب است.
س29: «وَدُودٌ»[7] است؟
ج: بندههایش را دوست دارد.
س30: «مُتَکَبِّر» است؟
ج: بزرگ است.
س31: «مُؤمِن» است؟
ج: «مُؤمِن» یعنی مصدّق، بندههایش هر چه بگویند تصدیق میکند.
س32: اینکه فرمودید «مُؤمِن» در صفات خداوند به معنای مصدّق است یعنی هر چه بندههایش بگویند تصدیق میکند؟
ج: هر چه را نه، بلکه به رُخشان نمیکِشد دیگر، یکی از معانی مؤمن أمان دادن است، أمان به او میدهد، یکی هم تصدیق است، یکی از اسماء خدا مؤمن است یعنی مصدّق است، هر چه بندهها بگویند ولو دروغ بگویند قبول میکند.
س33: صفت قیّومیت خدا را به طور کامل توضیح دهید.
ج: معنای کامل آن این است که همه چیز به وسیله او بر پاست، هر موجودی به وسیله او به وجود میآید و به وسیله او در وجود دوام پیدا میکند، بر پا دارنده همه موجودات خداست.
س34: توحید افعالی چیست؟
ج: خدای فعال و همه کاره معنایش همین است، تمام کارهایی که اتفاق میافتد، دست قدرت خدا در آن است، به این خدا میگویند، اما همه کار مال من باشد و نظرم این باشد که خدا گاه گاه یک کارهایی میکند، این که خدای فعال نیست، بلکه همه کارها دست خداست، هر کاری که انجام میگیرد نه تنها شما بلکه همه انسان ها، همه حیوانات، و هر کاری که در عالم انجام میگیرد آیا مقدماتش مال خداست یا نه، دیگری در آن سهمی دارد یا نه، میبینی همهاش مال خداست، هر کسی هر کاری انجام میدهد دستش را خدا داده، پایش را خدا داده، چشم را خدا داده، گوش را خدا داده، مغز و فکر را خدا داده، همهاش مال خداست، شما بالذات چه چیزی داری؟ این را توحید افعالی میگویند، اما آدم ها قبول ندارند، میگویند: «من». اگر گناه نکردیم و ایمان بالا رفت «من» تبدیل به «او» میشود، این بدن را خدا داده پس مال اوست، درست می شود. ولی تا «من» هست مشکل است.
س35: برای این که توحید را در وجودمان تقویت کنیم چه کار باید بکنیم؟
ج: باید گناه نکنیم، اولین کار ترک گناه است، هر گناه به اندازه خودش از ایمان به خدا کم میکند، به تدریج ایمان پایین میآید تا گرفتار شک شود و در آخر بگوید خدا نیست، بنابراین برای تقویت توحید، اول ترک گناه است، اگر هر کسی راست می گوید باید بسم الله را بگوید و از ترک گناه شروع کند و گوش به حرف خدا بدهد، واجبات خدا را انجام دهد، محرمات را ترک کند، باقیاش لازم نیست.
س36: بزرگترین ثمره توحید چیست؟
ج: خب آدم واقعیت را درک کرده است، با واقعیت آشنا شده است، اگر درک نمیکردی چه کار میکردی؟ بت میپرستیدی یا ستاره میپرستیدی، کدامش بهتر است؟!
س37: نقل میشود به صورت روایت که «إِنَ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ»[8]یعنی چه؟
ج: جمال از کجا میآید؟ خودش درست میکند دیگر، آنوقت چطور میشود؟ البته خدا چیز خوب را دوست دارد، دوست دارد مؤمن هم کارهایش خوب باشد ان شاء الله.
س38: «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»[9]، منظور از «لِقاءَ اللَّهِ» در این آیه چیست؟
ج: روز قیامت است، یعنی لِقاءَ یومِکِم هذا.
س39: باز هم موارد دیگر «لِقاءَ اللَّهِ» داریم[10]، همه منظور همین است؟
ج: بله، روز قیامت است. آنجا آدمها باور میکنند که خدا هست، درست است که تعبیر به لقاء شده باشد، ولی خدا جسمانی که نیست، لقاء مادی که ندارد، این که میگوید: «فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ» همین است دیگر، اگر باور داری روز قیامت را چه کار میکنی؟ حتماً از دروازه مرگ باید وارد شوی تا به قیامت برسی، تا آدم نمیرد که به قیامت نمیرسد، میگوید اجل خدا میآید و میروی ان شاء الله.
س40: کلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ* وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الجَلَالِ وَ الْاکْرَامِ[11]*
ج: خدای متعال وقتی انسانها را خلق کرد مدت محدودی به آنها عمر داد. عمر ابدی به کسی خدا نداده است. عمر ابدی مخصوص ذات اقدس خودش است، لذا فرمود هر انسانی که روی زمین است، هر جانداری، انسان، حیوان و سایر جاندارها روزی عمرشان به پایان خواهد رسید و خواهند رفت الّا ذات اقدس پروردگار متعال که فناپذیر نیست.
س41: منظور از «وَجْهُ» در این آیه چیست؟
ج: ذات است، یکی از معانی «وَجْهُ» ذات است.
س42: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»[12]، منظور از«وَجْهِ» چیست؟
ج: وجه یعنی ذات دیگر، خدا که صورت ندارد، برای خاطر خدا صبر کنیم، آدمهایی که ایمان دارند و صبر میکنند اینها از خدا چک سفید دریافت میکنند، البته خیلی سخت است.
س43: «وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ»[13] یعنی چه؟
ج: خدا زن ندارد تا بچه داشته باشد. چون میگفتند عیسی پسر خداست، پسر هم مادر میخواهد، (خدا فرمود:) خدا زن ندارد تا پدر داشته باشد.
س44:«وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى»[14]یعنی چه؟
ج: یعنی تعریفهای خوب و توصیفهای خوب مخصوص خداست، چون خدا همه چیزش خوب است بالاترین توصیف مال اوست.
س45: «وَ جَاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفّاً صَفّاً»[15]،
ج: روز قیامت رئیس محکمه عدل، ذات اقدس پروردگار متعال است، آنجا هیچ کسی کارهای نیست، مگر خود خدا به اشخاصی پست و مقام و منصب بدهد، لذا قبل از اینکه خدای متعال این کار را بکند همه منتظر هستند. کسی به عنوان پست و منصب کاری انجام نمیدهد، همه ساکت منتظر هستند ببینند چه دستوری از مرکز میرسد. این منتظر بودن همه انبیا و فرشتهها و دیگران تا اینکه از نقطه مرکز دستور برای همه حضّار قیامت صادر شود دلیل روشن و واضحی است که یک کسی اینجا مسئول هست که بناست او کارها را تقسیم کند. همه میفهمند که خبری است. به این «جَاءَ رَبُّکَ» میگویند. سابق نبود آمد، هر چه نگاه میکنی آنجا خبری نیست ولی همه این حوادث قرینه وجود او میشود، همه حتی کفّار باور میکنند که آن خدایی که انبیا میگفتند حق است، چون همه علما، همه بزرگان منتظر هستند. این قرینه بزرگی است که حتی آنهایی که چشمشان در دنیا حجاب داشت میگفتند ما شک داریم و باور نمیکردند آنجا یقین میکنند که خبری هست، وقتی خبر شروع شد و صادر شد میگویند «جَاءَ رَبُّکَ»، آنکه منتظرش بودند آمد.
س46: چه کنیم که دائِمُ الذکر باشیم؟
ج: گناه نکنیم ایمان بالا میرود، ایمان که بالا رفت عقربه دل، خود به خود آنجا میرود. ارزش خدا، عظمت خدا، در نظر انسان زیاد میشود. آدم عاقل اگر چیز به درد بخور باشد هیچ وقت دنبال آشغال نمیرود، بنابراین ترک گناه راه رسیدن به این نقطه است.
س47: اصلا دائم الذکر بودن یعنی چه؟
ج: یعنی کمتر خدا و دستورات خدا را فراموش کنیم.
س48: کمتر فراموش کنیم یا هیچوقت فراموش نکنیم؟
ج: کمتر فراموش کنیم، چون خودِ خدا دستور داده است یک مقداری فراموش کن،
س49: کجا فرموده است؟
ج: خود خدا گفته است: «وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا»[16] ، یعنی یک مقدار را برای دنیا بگذار، یک مقدار هم مال او باشد. امّا شما این را هم به او دادی، همه را در دنیا رفتهای و الّا خود خدا اجازه میدهد.
س50: ما اگر خیلی خوب بندگی خدا را بکنیم بعد از یک مدت فانی در خدا میشویم؟
ج: فانی است یعنی میمیرد!. نه آدم نمیمیرد، بنده شایسته خدا میشود.
س51: اصلا کسی فانی در خدا میشود؟
ج: فانی یعنی همین، بنده میشود. بنده یعنی هیچ چیز ندارد همه چیز را برای خدا میبیند، به این معنی و الّا فانی یعنی از بین برود نه نمیشود.
[1] - ... قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا یَمْنَعُکَ مِنَ الْحَجِّ فِی کُلِّ سَنَةٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الْعِیَالُ قَالَ فَقَالَ إِذَا مِتَّ فَمَنْ لِعِیَالِکَ أَطْعِمْ عِیَالَکَ الْخَلَّ وَ الزَّیْتَ وَ حُجَّ بِهِمْ کُلَّ سَنَةٍ. (کافی ج4 ؛ ص256
[2] - نهج البلاغة (للصبحی صالح)،ص118
[3] - سوره مبارکه هود آیه 56
[4] - سوره مبارکه یس آیات 1-4
[5] - عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ کَانَ إِذَا أَرَادَ شِرَاءَ الْعَبْدِ أَوِ الدَّابَّةِ أَوِ الْحَاجَةَ الْخَفِیفَةَ أَوِ الشَّیْءَ الْیَسِیرَ اسْتَخَارَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَإِذَا کَانَ أَمْراً جَسِیماً اسْتَخَارَ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ. (من لا یحضره الفقیه ج1ص563
[6] - سوره مبارکه توبه آیه 40
[7] - وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحیمٌ وَدُودٌ (سوره مبارکه هود آیه 90
[8] -...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنَ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ یُحِبُّ أَنْ یَرَى أَثَرَ النِّعْمَةِ عَلَى عَبْدِهِ.(کافی ج6 ص438
[9] - سوره مبارکه عنکبوت آیه 5
[10] - قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً سوره مبارکه کهف آیه 110
[11] -سوره مبارکه الرحمن آیات 26-27
[12] - سوره مبارکه رعد، آیه 22
[13] - بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنَّى یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ (سوره مبارکه انعام آیه 101
[14] - سوره مبارکه نحل، آیه 60
[15] - سوره مبارکه فجر، آیه 22
[16] - وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ (سوره مبارکه قصص آیه 77