شهید و شهادت
پرسش و پاسخ هائی در مورد شهدا
س1: آیا تمام شهدا انسانهای باتقوایی بودند؟
ج: اگر باتقوا نبود که جان نمیداد؛ بلکه از صحنه نبرد فرار میکرد. اینکه حاضر شد تا آخرین نقطه برود، یعنی گوش به حرف داده است؛ آنجا دیگر مسائل حل میشود.
س2: الآن که جنگ نیست، چگونه میتوان مثل شهدا زندگی کرد؟
ج: امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر شما مذهب تشیّع را حفظ کنید، اگر در رختخواب هم بمیرید، شهید هستید». بنابراین الآن باب شهادت باز است. هر کس توانست این ولایت را حفظ کند، اگر در بستر هم بمیرد، شهید است انشاءالله.
س3: آیهی شریفه «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» یعنی چه؟
ج: شهید با سایر اموات یکسان است از این جهت که روح از بدن او جدا شده است؛ اما چون در راه خدا جدا شده، او مانند بقیه نیست؛ یک امتیاز دارد؛ لذا مردم در گفتن اینکه اینهم مُرد یا شهید شد، مراعات کنند. این «زنده» به این معناست که او مانند آن مردهها نیست. در تعبیر باید مناسب شهادت شهید حرف زد. نگوییم: «اینهم مُرد!» بگوییم: «او شهید شد.» احترام خاص قائل شویم که مردم از رفتن بهطرفِ شهادت زده نشوند.
س4: آیا در این آیه منظور از شهید، شهدای جنگ است؟
ج: نه؛ کلیهی کسانی که در راه دین و دفاع از دین کشته میشوند، شهیدند. شیخ فضل الله نوری را در همین تهران به دار زدند. او شهید است؛ چون در راه دین کشته شد. مشروطه با دین سازگار نبود و ایشان ادعا میکرد که باید مشروطهی مشروعه باشد و با دین موافق باشد. وقتی دیدند او مزاحم اهداف آنهاست، او را کشتند. کشته شدنش چون در راه دین بود، شهید است.
س5: آیا جنگ نرمی که ما الآن انجام میدهیم، جهاد است؟
ج: این جهاد نرم است. آن جهاد سخت است و نرم نیست. باید مواظب آن که سخت است، باشیم تا اگر بعد بیاید، هر کاری داریم بکنیم. این نرم است. فعلاً همین مراعات دستور دین کافی است.
س6: چگونه راه شهدا را ادامه دهیم؟
ج: اگر گناه نکنی، ایمانت بالا میرود و جنگ که پیش آمد، به جبهه میروی؛ و الّا فرار میکنی. در زمان جنگ، عدّهای سرباز فراری داشتیم. ترسیدند بروند جبهه کشته شوند؛ لذا فرار کردند؛ اما اگر ایمان باشد، اینطور نیست. وقتی دشمن دارد میآید، اگر جلوی او نگیریم، میآید و تهران را هم میگیرد. ولی رفتند و جلوی او را گرفتند و پدرش را درآوردند.
س7: در بعضی از هیئتها از شهدای جنگ تحمیلی یاد میکنند؛ بعضی به آنها ایراد میگیرند و میگویند: «کار شما سیاسی است؛ این کار را انجام ندهید؛ اشکال دارد در هیات یادی از شهدا شود.» نظر شما چیست؟
ج: چه مانعی دارد؟ آنها جانشان را و تمام سرمایهشان را در راه دین فدا کردند. وفاداری اقتضا میکند که ما هم اسم آنها را زنده نگهداریم. خیابانها، کوچهها و شهرها را به نام آنها بگذاریم و مرتب برای آنها بزرگداشت بگذاریم تا فراموش نشوند و دیگران هم نگویند: «هر کس شهید شد، دیگر رفت پی کارش و فراموش شد.» این وظیفهی زندهها است.
س8: اینکه خداوند در قرآن میفرماید شهدا «اَحیاء» هستند، زنده بودن آنها به چه معناست؟
ج: شهدا به چه کسانی میگویند؟ به کسانی که روحشان از بدنشان جدا شده اما در راه خدا. به او میگویند: «شهید». بنابراین شهید، بدن ندارد. بدنش در قبر است و روحش آنجاست. بنابراین حیاتش حیات روحی است. پذیرایی او هم عند الله پذیرایی روحی است. بدنش در آنجا خوابیده و چیزی هم نمیخورد. مؤمنین متدیّن و باتقوا هم این جورند؛ آنها نمردهاند؛ روحشان زنده است و پیش خدا است؛ «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» هستند. این یک امتیاز و بزرگداشت برای شهید است؛ و الّا هر دو مثل هم هستند. کسانی هم که شهید نیستند، اما خوبند و کارت سبز بهشت دارند، بدنشان اینجاست و روحشان در آنجا متنعّم است؛ اما برای امتیاز خاص شهید، آنها را گفته: «پیش خدا هستند»، و الّا اینها هم زندهاند.
س9: بالاخره فرق شهید با کسانی که با مرگ غیر شهادت از دنیا میروند، چیست؟
ج: خدا میگوید: «به کسانی که در راه دین و خدا شهید میشوند، مرده نگویید. آنها قبض روح شدهاند و شهیدند؛ به آنها مرده نگویید.» مرده آن است که در این راه نمیرد و الّا شهید هم از دنیا میرود و روح از بدنش جدا میشود؛ اما مردم نباید به او مرده بگویند. مرده کسانی هستند که در راه خدا کشته نمیشوند. اما میخواهد بگوید: «شهید نمرده است.» او هم مرده، اما باید به او «شهید» بگویند؛ چون در راه خدا شهید شده است. خوب نیست به آنها مرده بگویند. خدا میگوید: «به آنها مرده نگویید؛ آنها زندهاند.» اگر جسمش زنده بود که دفنش نمیکردند.
س10: آیا مراد از اینکه زندهاند، این نیست که در این دنیا کار هم انجام میدهند؟
ج: بله؛ کار انجام میدهند؛ اما لازم نیست که زندگی اینجایی داشته باشند. اگر قدرت داشته باشد، آنجا هم میتواند کارهایی بکند.