س1: معنای لغوی « تقوی» چیست؟
ج: « تقوی» از ماده وقایة است و وقایة یعنی نگهداری؛ صیانت و حفظ کردن[1].
وقتی فرمان خدا به انسان مکلّف میرسد خودش را از مخالفت فرمان او حفظ کند و نگه دارد، اگر خدا میگوید کاری واجب است و انجام بدهید، انجام بدهیم و ترک نکنیم که مخالفت بشود و اگر میگوید انجام ندهید گناه است، باید ترک کنیم و انجام ندهیم تا گناه نشود، پس خودمان را از مخالفت فرمان خدا حفظ کنیم و موافقت نشان بدهیم، این را میگویند « تقوی».
س2: به طور خلاصه تقوا چیست؟
ج: یعنی آدم خود را از مخالفت فرمان خدا حفظ کند و نگه دارد، خدا میگوید: نماز بخوان بخواند، دروغ نگو نگوید، این آدم خودش را از مخالفت حفظ کرده است. لغت « تقوی» از ماده وقایة است، وقایة یعنی نگهداری و حفظ کردن.
س3: انسان با تقوا به معرفت میرسد یا با معرفت به تقوا میرسد؟
ج: اگر انسان بخواهد تقوا را مراعات کند باید معرفت به خدا داشته باشد، یعنی به خدا ایمان آورده باشد که تو خدایی من هم بنده تو، لذا باید من گوش به حرف خدا بدهم، اگر مرحله دوم تحقق پیدا کرد یعنی گوش به حرف خدا داد آن وقت رشد می کند، گوش به حرف خدا دادن یعنی همان تقوا.
س4: لطفاً چند کتاب درباره تقوا معرفی کنید.
ج: درباره تقوا یک دانه کتاب هست خیلی قرص و محکم و آن کتاب خداست، بهترین و بزرگترین دعوت کننده به تقوای خدا در قرآن کریم است. آیات زیادی دارد ان شاء الله اگر بتوانید این آیات را جمع کنید کار بزرگی کردهاید میفهمید که خدا چقدر نسبت به تقوا تأکید دارد.
س5: ما جهت همه کارها معمولاً برنامه و برنامه ریزی داریم، ولی در مورد تقوا برنامه خاصی نداریم بفرمایید چه کار کنیم؟
ج: تقوا برنامه ندارد، برنامهاش خواندن رساله و یاد گرفتن واجب و حرام است. هر وقت واجب پیش آمد کرد انجام بدهی و حرام پیش آمد ترک کنی، این برنامه شخصی شماست. از رساله باید یاد بگیرید، الآن ظهر میشود گفتهاند باید نماز بخوانید. فردا ماه رمضان است باید روزه بگیری، بیرون میروی زن نامحرم میآید باید نگاه نکنی، حرف میزنی باید دروغ نگویی، اینها برنامهای است که در شئون زندگی پیاده کردنش واجب و لازم است. مال بعضیها زود پیش میآید، مال بعضیها دیر پیش میآید و بعضیها زیاد پیش میآید و بعضیها کم، اشخاص مختلفند. یک کسی در یک ماه در محیط زندگیاش یک زن نمیبیند، یک کسی با کم و زیادش روزی هزار تا میبیند، وظیفهاش را باید انجام دهد.
س6: تعبیر قرآنی تقوا در قرآن آیا فقط به معنای خصوص انجام واجب و ترک حرام است یا مستحبات و مکروهات را هم شامل میشود؟
ج: معنایش این نیست، شما باید صرف میر[2] را درست خوانده باشی آنجا نوشته ماده وقایة یعنی چه، از آنجا باید یاد بگیری و الّا بخواهی این حرفها را بزنی درست نمیشود. وقایة یعنی چه؟ حفظ کردن، نگه داشتن، تقوا یعنی آدم خودش را حفظ کند از مخالفت فرمان خدا، وقتی آیه نازل میشود که نماز بخوان، حفظ کردن از مخالفت (این فرمان) یعنی چه؟ نماز بخوانم. دروغ نگو، نگویم، این را میگویند « وقایة و تقوی».
س7: آیا تقوا راه است یا هدف است؟
ج: تقوا هدف نیست، وسیلهای است که ایمان انسان را حفظ میکند و رشد میدهد و انسان را به هدف نزدیکتر میکند.
س8: آیا تقوا مراتب دارد؟
ج: تقوایی که در قرآن و روایت مطرح است و ما مأمور هستیم انجام بدهیم، همین انجام واجب و ترک حرام است. همین. خیلی مرد باشیم همین را تحویل خدا بدهیم. لازم نیست بالا برویم.
س9: پس مراتب دارد ولی ما مأمور نیستیم؟
ج: ما همان پله اولش را هم نداریم.
س10: امکان دارد ترک بعضی گناهان در مرتبه پایینِ تقوا باشد و ترک بعضی دیگر در مرحله بالای آن؟
ج: نهخیر، گناهان دو جور است کبیره و صغیره. خدا در قرآن آیه فرستاده است که اگر شما کبائر گناهان را ترک کنید من صغائر را میبخشم و میآمرزم[3]، یکی از وعدههایی که خدا به انسانها داده این است. خُب همه انسانها مشغولند گاهی گناه کبیره میکنند، گاهی گناه صغیره میکنند. خدا فرموده است اگر کبائر را که مشخص و حدود چهل تاست ترک کنید، وسط آن اگر گناه صغیره باشد من حساب نمیکنم، آنها خیلی مهم است، کبائر خطرناکند. این تشویق را خدا کرده است که انسانها کبائر را ترک کنند. صغائر به اندازه کبائر خطر ندارند. مصیبت زا نیستند. بنابراین کبائر را ما ترک کردیم صغائر هم بخشیده است با این تقوای درجه اول حاصل میشود.
س11: آیا معنایی غیر از انجام واجب و ترک حرام برای تقوا وجود دارد؟
ج: نهخیر، تقوا معنایش همین است از باب وقایة است. وقتی فرمان خدا به آدم میرسد خودش را مخالفت حفظ کند و نگه دارد. آن مقدارش که واجب است یعنی انجام واجب و ترک حرام. انسان خودش را وقتی فرمان واجب به او رسید مخالفت نکند تقوا را رعایت کند. یک مقدارش هم مستحبات است. مستحب هم وقتی خدا گفت: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»[4]، این را هم مخالفت نکنیم و انجام بدهیم. این هم مرحله بالای تقواست اما واجب نیست مستحب است.
س12: ترک مستحبات و انجام مکروهات چطور، آیا مخالفت کردن است؟
ج: خیلی مردی فعلاً سراغ واجبات و محرمات برو، همین دو را اطاعت کن.
س13: پس در مرتبه بعد، آن حفظ کردن مصادیق گستردهتری هم مانند مستحب و مکروه پیدا میکند؟
ج: بله، یعنی از هر کاری حفظ کنیم، مخالفت فرمان نکنیم، خودمان را از مخالفت حفظ کنیم این را میگویند تقوی.
س14: در مراتب تقوا چه چیزی بالاتر است؟
ج: اینها دست خداست دیگر. فرمان خدا تعیین میکند این کبیره است یا صغیره.
س15: «اتَّقُوا اللَّهَ»[5] که در قرآن آمده است محذوفش چیست؟
ج: خود الله که تقوا ندارد، منظور حرفهای الله است.
امر و نهی او تقوا دارد. گفته نماز بخوان، دزدی نکن، اینها را باید مواظب باشیم، خود خدا که تقوا نمیخواهد، خدا حرفهایی زده است، «اتَّقُوا اللَّهَ» یعنی گوش به این حرفها بده، میگوید نماز بخوان بخوانی، دروغ نگو نگویی، این را میگویند تقوا و الّا خود خدا منهای از حرفهایش تقوا ندارد. ما خدا را چه کار کنیم؟ دستمان که به او نمیرسد، اما حرفهایش در اختیار ماست، اگر عمل کردی موافقت کردهای و خودت را از مخالفت حفظ کردهای و اگر عمل نکردی مخالفت کردهای.
س16: مراد از الهام تقوا در آیه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»[6]چیست؟
ج: وقتی خدا به انسان عقل داد بدیها و خوبیها را به او نشان داد، چون عقل میفهمد خیلی کارها بد است و خیلی کارها خوب است این را میفهمد، اینها اصل الهام و یادگیری است.
س17: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»[7]یعنی چه؟
ج: عدالت نزدیکترین چیز به تقواست، چون تقوا دستور داده عدالت کنید و ظلم نکنید.
س18: آیا میتوان گفت مهمترین عامل بازدارنده از رسیدن به تقوا عدم ازدواج است؟
ج: «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ»[8]، هر کس ازدواج کند نصف دینش درست میشود، نصف دیگرش را هم باید با تقوا درست کند، « فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ» ، بیشتر گناهان انسان با همان نداشتن همسر است، یعنی گناهان شهوانی است، اگر ازدواج کردی نصفش درست میشود، نصف دیگرش نه، نماز و روزه و اینها باید با تقوا درست بشود.
س19: در آیات و روایات تقوا و اخلاص ملاک قبول اعمال قرار گرفته است. از طرفی بدست آوردن اخلاص در عمل متوقّف بر تقوا و استمرار عمل است، حال چطور میشود انسان مبتدی به مراحل بالا برسد؟ با اینکه اخلاصش یا در عمل کم است یا اصلاً ندارد؟
ج: نگفتهاند که یک روزه با تقوا شوید، گفتهاند آرام آرام شروع کنید هر چه رفتید بالا بیشتر تحقق پیدا میکند، اول سعی کنید عمل صحیح انجام بگیرد بعد ان شاء الله وقتی کار را ادامه دادی ایمان بالا میرود و آماده اخلاص هم میشویم و کار درست میشود. نگفتهاند یک روزه همه را فراهم کنید.
س20: نوعاً افراد مبتدی عمل را که انجام میدهند یا به خاطر ثواب است یا ترس از عقاب، این با اخلاص منافات پیدا نمیکند؟
ج: نه، خود خدا گفته است عیب ندارد، به این خاطر که شما واجب را انجام دهید و حرام را ترک کنید، فعلاً امتثال بکنید بعد کمکم در حالیکه ایمانش بالا رفته است یک حرفهایی به آدم میرسد، آنوقت نظرش برمیگردد.
س21: اگر از این به بعد تصمیم بگیریم که تقوا را مراعات کنیم جبران اشتباهات گذشته ما میشود؟
ج: بله، یکی از آثار تقوا همین است، خدا گذشتهها را میبخشد. در آیات قرآن کریم آمده است نه تنها میبخشد بلکه به جایش کارهای خیر و ثواب هم مینویسد[9]. بله، (خدا) برای تشویق آدم گناهکار به توبه کردن فرموده است هم قبلیها را پاک میکنم و هم جایش حسنه مینویسم.
س22: با توجه به این که تقوا یعنی «انجام واجب و ترک حرام» در این آیه شریفه که خداوند فرموده است: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ »[10]، اتقی به چه معنی است؟
ج: یعنی هر کسی که بیشتر گوش به حرف خدا بدهد، اتقی افعل تفضیل «تقوی» است دیگر.
س23:آیا در آیه شریفه: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»، کلمه اتقی دلالت بر نسبی بودن تقوا دارد؟
ج: تقوا نسبی نیست، یک مرحله کاملی است. انجام واجب و ترک حرام استثناء ندارد به هیچ وجه، این تقوای درجه اول است. بعضیها اضافه بر تقوای درجه اول مراحل غیرواجب را هم قاطی میکنند مثلاً پارهای از مستحبّات را هم زحمت میکشند عمل میکنند. وقتی اولی محفوظ باشد و از دومی هم استفاده کنیم این اتقی میشود، اولیاش تقواست، افعل تفضیل نیست. آن اضافه کردن بعدیها مزد بیشتری میخواهد، چون منزلتش پیش خدا گرامیتر میشود.
س24: یعنی اگر مستحبّات بیشتر انجام دهیم انجام مستحبّات هم تقوا میشود؟
ج: تقوا یعنی وقتی فرمان خدا به آدم میرسد مخالفت نکند به این میگویند «تقوی». گاهی واجب به آدم میرسد مخالفت نمیکند و گاهی هم مستحب میرسد اگر آن را هم مخالفت نکند تقواست منتهی تقوای واجب نیست آن اولی تقوای واجب بود، اگر شما تقوای واجب را انجام دادی و دومی را هم اضافه کردی این اتقی میشود.
س25: شما میفرمایید اول انجام واجبات، آیا به این معنی است که مستحبات را ترک کنیم؟
ج: نه، خود مستحبّات را هم خدا گفته است انجام بدهید، منتهی گفته اگر بخواهید مستحبّات اثر کند باید واجبات را هم درست کنید، گناه را ترک کنید بعد اثر میکند. امّا اگر شما به سوء اختیار خواستی هم مستحب انجام بدهی و هم گناه بکنی، آزادی؛ امّا فایده نمیبرید، اشکالش این است و الّا انجام بده چه عیبی دارد، خدا مزد میدهد ولی تأثیر در رشد ایمان ندارد.
س26: مزد مال چیست؟
ج: این هم مال این است که خدا میخواهد تمام درهای گناه را به روی آدم ببندد، که انسان دیگر گناه نکند. اینقدر مقام ترک گناه را بالا برده که حتی اگر شما کار خیر دیگر هم بکنی منِّ ِخدا نمیپذیرم چون گناه میکنی. لذا مجبوری برای خاطر پذیرفته شدن اعمالت گناه را ترک کنی، مال این است.
س27: بالاخره آیا انجام مستحبّات و ترک مکروهات در مرحله اول تقوا هست؟
ج: نه خیر، فقط اطاعت فرمان واجب و حرام، ما بقی کارِ آزاد است اگر انجام بدهی اضافه حقوق میگیری و ندهی نه. آنچه که واجب است و جهنم پشت سرش است مسأله تقوا در واجب و حرام است. این برای همه واجب است اما آن واجب نیست، شما را جهنم نمیبرند و بگویند چرا مستحب را انجام ندادهای، خود خدا فرموده است آنها اختیاری است. اگر ثواب بیشتر میخواهی انجام بده و نمیخواهی انجام نده. اما آن دو تا جهنم پشت سرش است، اگر اطاعت نکنی شلاق دارد، اعدام دارد، آن جهنم دارد.
س28: اگر تقوی نسبی نباشد این آیه شریفه «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» حصر دارد، یعنی یک دانه حرام را انجام دهد هیچ عملی از او قبول نیست؟!
ج: چون خدا به یک دانه گناه هم راضی نمیشود و میگوید هیچ گناهی نباید بکنید، این را تابلو کرده و از ما خواسته است. باید زحمت بکشیم و خودمان را به این مقام برسانیم. اگر یک گناه بکنیم فاسق میشویم، از مراحم محروم میشویم، خدا این را میخواهد.
س29: این که خدا فرموده است: خدا فقط عمل را از متقین قبول میکند،[11] با ثواب دادن هم جمع میشود؟
ج: بله، البته فرق میکند. قبول عمل یعنی در ایمان رشد ایجاد میکند، اما ثواب دادن نه، شما نماز را صحیح بخوانی اما گناه هم بکنی خدا به شما ثواب میدهد زیرا زحمت کشیدهای، لذا فرمود: «إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»[12]، شما نماز را خوب خواندی این هم ثوابش، اما اثری در ایمان ندارد چون گناه اثر این عمل را خنثی میکند، اگر بخواهی ایمان مرتب با اعمال خیر بالا برود گناه نباید بکنی، خدا این را اعلام کرده که مردم حواسشان جمع باشد گناه را کنار عبادت قرار ندهند.
س30: پس خدا به عمل بدون تقوا هم مزد میدهد امّا ایمانش را رشد نمیدهد؟
ج: بله، زحمت کشیده است، نماز خوانده، صحیح هم خوانده است، مزد به او میدهد اما ایمان پنجاه سال بعدش با ایمان پنجاه سال قبلش یکی است گاهی هم کمتر هم میشود.
س31: پس متقین کسانی هستند که به اصطلاح انجام واجب و ترک محرمات برایشان ملکه شده است؟
ج: بله، در اثر ادامه ترک گناه، امّا اگر فرد ادامه ندهد و گاهی گناه کند متقی نیست، امّا وقتی فرد به جایی رسید که دیگر گناه نکند آنوقت دیگر نمیتواند گناه بکند.
س32: آیا میشود کسی ثوابش زیاد باشد بهشت برود ولی تقوا نداشته باشد؟
ج: نه، این غلط است، وقتی تقوا نداشته باشد گناه میکند دیگر، آدم گناه کار جایش بهشت نیست. یا اینقدر در دنیا بلا و مصیبت سرش میریزند تا کفّارهاش بشود، اگر نشد در برزخ و اگر باز هم نشد در قیامت و در آن آخر سر شفاعت شامل حالش میشود. وگرنه اینجوری به (بهشت) راهش نمیدهند.
س33: اگر کسی دنبال کمال نبود و فقط خواست به انجام واجبات و ترک محرمات اکتفا کند چه باید بکند که انگیزهاش برای انجام مستحبّات بیشتر شود؟
ج: همین واجبات را انجام دهد و محرمات را ترک کند ایمانش بالا میرود این فرد دیگر بدون جهت مستحبّات مهم را ترک نمیکند.
س34: بعضی موقعها انسان یک ماه گناه نمیکند ولی احساس میکند ایمانش هم تغییر نکرده است؟
ج: شما به اندازه یک ماه تصمیم میگیری، باید یک تصمیم بگیری تا آخر عمر گناه نکنی، این باعث میشود که دیگر گناه نمیکنی، اشکالش این است و گرفتار یک چنین مشکلی است اما اگر بخواهیم این عمل در جامعه پیاده شود باید هر کسی به اندازهای که تصمیم میگیرد همان را پیاده کند، عیب ندارد، تمام که شد تصمیم دوم را بگیرد اما این دومی را تصمیم نمیگیرند اگر باز زمین خورد بلند شود و دوباره تصمیم بگیرد بهتر از اولی میشود. دوباره بعد از یک مدتی زمین خورد تصمیم جدید بگیرد این جوری درست میشود. و الّا اگر بخواهی زمین خوردی بخوابی و بلند نشوی، شیطان سوار میشود و گناه بعد از گناه پیش میآید.
س35: امکان دارد که انسان چهل روز خوب مراقب خودش باشد و دیگر تا آخر عمر راحت باشد و آن مَلَکِهی تقوا برایش حاصل شود؟
ج: نه، با چهل روز درست نمیشود.
س36: ما بعضیها را میشناسیم که پانزده سال است که واجبات و محرمات را انجام میدهند ولی به جایی نرسیدهاند؟
ج: شما خیال میکنی انجام میدهند، اینجور نیست. اگر انجام میدادند درست میشد، حتماً نمیدهند، شما بیست و چهارساعته که با او نیستی، خیال میکنی، نه، بیست و چهار ساعت با او باش ببین چه کار میکند، آدمها پشت پرده هم دارند، همین بیرون پرده نیست، شما اشتباهاً قضاوت میکنی و الّا اگر انجام میداد، گناه نمیکرد. ایمانش بالا میرفت و دیگر گناه نمیکرد.
س37: آیا ترک لغو مقدمه ترک حرام است؟
ج: بله، اگر آدم عادت به لغویات کند کم کم وارد مرز محرمات هم میشود.
س38: منظور از عمل لغو که حرام است چه نوع عملی است؟
ج: عمل لغو حرام نیست، لغو یعنی بیهوده، نه فایده دنیایی دارد نه فایده آخرتی، بیهوده است، اما اگر ضرر داشته باشد حرام میشود.
س39: قبل از ترک گناه ترک لغو را توصیه میکنید؟
ج: امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه در نهج البلاغه فرمودند: اگر انسان بخواهد تقوا را مراعات کند تا زبان را اصلاح نکند تقوا محقق نمیشود[13]، زبان همه چیز را خراب میکند. لذا باید سراغ زبان هم رفت چون زبان از بچگی حرف زده است عادتش خیلی سنگین است، این به این راحتی سر راه نمیآید باید همه اعضاء و جوارح دیگر را از گناه حفظ کنیم و به خصوص سراغ این برویم، اگر از لب باز کردن اعراض کنیم کمک بزرگی است اما به صورت مطلق غلط است. مطلق برخلاف خلقت زبان است. خدا زبان را برای حرف زدن داده است دیگر. برای سکوت مطلق زبان نداده است، فرموده است: حرف بزن اما حرف خوب بزن حرف گناه نزن، همین ترک لغو کافی است. س40: آیا برای طلبه یا غیرطلبه میزان دوری از لغو فرقی میکند؟
ج: بله، طلبهها حکم خاص دارند، طلبهها در مقابل سایر افراد مثل کاسبها و عوام فرق دارند. اینها فردا میخواهند پیشوای دینی مردم باشند، اما او که نمیخواهد باشد. او نانوا است، نان میپزد دست مردم میدهد، طلبه باید یک جوری باشد که یک امتیازکی از مردم دیگر داشته باشد و الّا میگویند چرا شما جلو بیفتی و من نباشم؟ بنابراین از دوران طلبگی باید روی اینها تمریناتی داشته باشند، اول در تقوا و ترک گناه، بعد هم به این زودی وارد کوچههای لغو نشوند و الّا اگر وارد شوند فردا مشکلات پیش میآید. در هر مجلس که نشستند اگر چپ و راست(لغویات) بگویند اعتبارشان از دست میرود.
س41: آیا نماز شب، ترک لغو و بیداری بین الطلوعین برای عبادت را در کنار ترک گناه توصیه میفرمایید؟
ج: خدا توصیه کرده است، منتهی نباید بار بر نفسِ أماره سنگین شود، اگر سنگین باشد آن را زمین میگذارد، آنچه که خدا اول و از همه خواسته است ترک گناه است، آنهای دیگر را هم انجام ندهیم جایمان بهشت است. اگر این را آدم انجام دهد تا برایش عادی شود و زحمت کم داشته باشد آنوقت ایمان بالا میرود و آدم دلش نمیآید از آن کارهای خوبی که خیلی خیلی مزایا و منفعت دارد خودش را محروم کند. نماز شب میخواند و کارهای دیگر را هم انجام میدهد.
س42: تشخیص اینکه اعمال مستحبی بار را بر نفس سنگین میکند یا نه، چگونه است؟
ج: بله سنگین میکند، هر یک دانه از اینها بار را برای نفس سنگین میکند، نفس حاضر نیست هیچکدام را عمل کند حتی نفس حاضر نیست واجب را انجام دهد مثلاً صبحهای بهار بلند شود نماز بخواند، نه راضی نیست، میگوید بخواب، نه حاضر نیست روزهای بلند تابستان را روزه بگیرد، هیچکدام را حاضر نیست.
تکلیف از کُلفَت است. برای نفس سخت است، لذا اکثر مردم که تکالیف را انجام نمیدهند مال همین سختی است. لذا خدا گفته است اول این دو تا(واجب و حرام)، اگر شما این دو را درست کردی مابقی دنبالش میآید. ایمان که بالا رفت تمام کارهای خیر دیگر برای آدم سخت نیست، خیلی با عشق و علاقه انجام میدهد. اما اگر گناه داشته باشد هنوز ایمان بالا نرفته باشد نه آدم موفق به مستحبات میشود و اگر هم مستحبات را انجام دهد کمِ این دو میگذارد، آن را انجام میدهد اولی را کم میگذارد، لذا تا آخر هم کار درست نمیشود. این دو واجب شرعی است، اول باید تکلیفش معین بشود بعد آنهای دیگر پشت سرش میآید ان شاء الله، این مهم است. دنیا و آخرت را این خراب میکند، اینقدر مهم است که خدا اجازه نمیدهد آدم حتی یکبار دزدی کند، اما گفته است مستحب را ترک کنی عیب ندارد، آن کار خیر اضافه است، انجام دادی مزد میگیری و ندادی هم مشکلی نیست، ولی این دو را باید حتماً انجام بدهی، و سه تا چیز بغلش گذاشته که این اطاعت فرمان زمین نماند. امر به معروف و نهی از منکر با مراتبش، هر کس دنبال کارش میرود اگر وسط راه دید فردی در ماه رمضان سیگار میکشد باید جلویش را بگیرد، بعضیها با زبان درست نمیشوند، خدا گفته است بخوابانید و شلاق بزنید، اگر روزه خورد بیست و پنج ضربه شلاق باید به او بزنی، نماز را یک روز ترک کرد بیست و پنج ضربه شلاق دارد، گاهی هم بیست و پنج تا کافی نیست هشتاد ضربه و گاهی هشتاد هم کافی نیست صد ضربه باید بزنی، گاهی هم شلاق کافی نیست کار اینقدر بزرگ است که باید مجازاتش سنگین باشد تا مردم بترسند لذا چوبه دار میگذارند و اعدامش میکنند، این سه تا مال این است که مردم جرأت گناه در جامعه نکنند، چون همه آماده هستند دیگر، همه دلشان میخواهد، اگر این چیزها نباشد همه راه میافتند، اینکه ما میبینیم بیشتر مردم فاسق هستند و به وظایف عمل نمیکنند مال همین است که نفس راضی نیست، اما اگر شرایطی در جامعه پیش بیاید مجبوراً ترک میکنند، هنوز آن شرایط پیش نیامده است. اما اگر آزاد باشند همینجور مرتباً دنبال ترک واجب و انجام حرام میروند.
س43: بنده درباره مستحبّات اینجور فهمیدم تا زمانی که تقوای کسی هنوز میلنگد مستحبّاتی مثل نماز شب و ترک لغو را به هر اندازه که عشق و علاقه دارد برای خودش انجام بدهد؟
ج: علی ایّ حالٍ آنچه خدا گفته این است، « انجام واجب و ترک حرام ». اضافه کار میخواهی اشکال ندارد اما گفته اگر در اضافه کار بغلش گناه بگذاری من قبول نمیکنم و هیچ فایده ندارد، ثواب میدهند چون صحیح عمل کردهای، اما هیچ اثری در رشد ایمان ندارد، پنجاه سال هم اینجور کار بکنی ایمان آخر پنجاه سالت با اولین روز یکی یا کمتر میشود. بخواهی از همه اعمال استفاده رشد ایمان بکنی گناه نباید بغلش بگذاری، خدا اینجور دستور داده است، که مردم را بیشتر به ترک گناه نزدیک کند. بنابراین اول گناه نکن همه کار خیرت مقبول است ان شاء الله.
س44: اگر کسی توبه کند بعد از مدتی گناه انجام دهد باز مجدد توبه میکند و این روند ادامه دارد، آیا بعد از توبه تا زمانی که گناه نکرده باتقواست؟
ج: نه، چون توبه آن است که دیگر گناه نکند، شما که قصد گناه داری، درست نمیشود یعنی توبه نکردهای.
س45: چرا هر چه تقوای انسان بیشتر میشود خداوند زندگی را بر او سختتر میگیرد؟
ج: برعکس است، زندگی خیلی هم راحتتر میشود، شما اینگونه خیال میکنی، وقتی خدا غم و غصه دنیا را از او میگیرد؛ او راحت میشود و آرامش پیدا میکند.
س46: آیا به بلاها و مریضیها مبتلی نمیشود؟
ج: فرد با تقوا هم مثل همه میباشد، مگر دیگران بیماری ندارند؟ آلزایمر مال کسان دیگر هم هست، همه سرطان میگیرند. این بیماریها یک کمی هم از گناه است، البته اهل تقوا از بلاهای بزرگ محفوظند.
س47: آیا تقوا بر حافظه تأثیر دارد؟
ج: خیلی چیزها بر حافظه اثر دارد، بعضی از گناهها حافظه را ضعیف میکند، آدم با تقوا آن گناه را انجام نمیدهد لذا حافظهاش سالم است.
س48: آیا فراوانی بارشها دلالت بر افزایش تقوا در جامعه است؟
ج: نه خیر، اینها از وظایف ربوبیت پروردگار متعال است، کافر، مسلمان، فرقی نمیکند همهی آنها را باید نان بدهد، و الّا همه آنها میمیرند و خدا میخواهد زنده باشند، شاید بعضی از آنها مؤمن شوند لذا به همه آنها روزی میدهد، منتهی گاهی اگر گوش به حرف خدا ندهند با خشکسالیهای مختصر آنها را گوشمالی میدهد اما اگر ادامه بدهد دیگر همه میمیرند و خدا نمی خواهد همه را بکُشد، بنابراین رویش ننوشته است این باران مال چیست، اما هم کارهای بد اثر دارد و هم کارهای خوب اثر دارد. گاهی کارهای خوب زیاد است یک خُرده باران خوب میآید و مشکلات کم میشود و گاهی به عکس است بارش کمتر میشود.
س49: از آن جا که در معارف اسلام ملاک ارزشمندی تقواست و از طرفی پدر و مادرم با وجود تذکرات در موارد زیادی خلاف تقوا عمل میکنند، لذا مدتی است که احساس نفرت نسبت به ایشان در دلم بوجود آمده است، از طرفی میدانم که نسبت به شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام باید محبت داشت، به خصوص پدر و مادر، حال چه توصیهای میفرمایید؟
ج: شما باید از کار گناهشان بَدَت بیاید، نه از خودشان. گناه که میکنند از آن گناه بدت بیاید چون برخلاف نظر خداست، اما از خودشان نه، زیرا عنوان پدریاش سر جایش است، عنوان مادری هم محترم است و سر جایش است این را نباید بدت بیاید، اما آن گناهی که انجام میدهد از آن باید بدت بیاید.
س50: نسبت به دیگران هم همین گونه است؟
ج: بله، هر گناهکاری دو بُعد دارد، یکی خودش و یکی گناهش، ما باید از گناهش بدمان بیاید، اما اگر خودش شیعه است از آن نباید بدمان بیاید.
س51: آیا طلحه و زبیر در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله افراد مؤمن و باتقوایی بودند؟
ج: مؤمن بودند امّا با تقوا نبودند.
س52: اینکه گفتهاند: «زبیرُ منّا اهلَ البیت» با بیتقوایی میسازد؟
ج: پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله حتی کسانی که با زبان مسلمان بودند میپذیرفت، چون اول کار اسلام بود و کسی نبود، اگر کسی از کفّار به زبان اظهار شهادتین میکرد ولو قلباً بتپرست بود، ایشان میگفت بیا. این کار دو اثر بزرگ داشت، یکی از افراد دشمن کم میشد و یکی بر مسلمانان اضافه میشد و این مطلوب بود، بنابراین این کار ادامه داشت، و این مسلمان های زبانی در محیط اسلام به زندگی ادامه دادند و بعد آنهایی که آن کارها را کردند همینها بودند(جریان سقیفه). زیرا زبان مسلمان بود ولی دل هنوز نه، و الّا که اگر زبیر مسلمان واقعی بود شمشیر به روی علی علیه السلام نمیکشید.
س53: نماز شب چه اثری روی تقوا دارد؟
ج: اگر شما گناه کنی نماز شب هیچ اثری ندارد چون خدا قبول نمیکند. وقتی قبول نکرد در بالا بردن ایمان اثری نخواهد داشت. ولی اگر تقوا را مراعات کردی بیشترین خدمت را نماز شب به ایمان انسان و به اصلاح انسان انجام میدهد.
س54: نماز شب خواندن و نخواندن دلیل بر تقوا و عدم تقواست؟
ج: اگر آدم تقوا داشته باشد معمولاً نماز شب را ترک نمی کند.
س55: در صورت کامل نبودن تقوا و احتمال بروز خطا آیا رفتن به مکه و زیارت فایده ای دارد؟
ج: بله، باید بروی، همین کارهاست که یواش یواش آدم را تقویت میکند، اگر مکه نروی، نماز نخوانی، مسجد نروی، روز به روز بدتر میشوی.
س56: خدا از بندگانش تقوا خواسته است ولی اولیاء می گویند: اللهم انّی اصعدنی بالتقویک و لا تشقنی بمعصیتک..
ج: یعنی مقدمات تقوا را خدا میدهد دیگر، تقوا یعنی چه؟ یعنی من نگاه حرام نکنم، چشم مال کیست؟ نیروی چشم که ببیند از چیست؟ از غذاست، غذا مال کیست؟ اینها را خدا به آدم میدهد که آن نتیجه را از آن بگیرد.
س57: برای کسب بصیرت آیا تقوا داشتن کافی است؟
ج: بله کافی است، زیادتر هم هست.
س58: آیا علت بیبصیرتی بیتقوایی است؟
ج: بله.
س59: طبق آیه «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»[14] آیا تنها عامل بصیرت تقواست و این آیه نشانه حصر است؟
ج: بدون تقوا بصیرت نیست، تقوا یک عملی است که یکی از آثارش بصیرت است، آدم میخواهد با تقوا بشود که چه کار بکند؟ میخواهد واجب و حرام را یاد بگیرد دیگر، وقتی واجب را انجام بدهد حرام هم ترک کند باتقوا میشود، یاد گرفتن واجب و حرام یکی از علائم و نشانههای امتیاز حق از باطل است، اگر کسی گناه میکند معلوم میشود باطل است و فرد با تقوا چون میداند آن گناه است طرفش نمیرود چون باطل است، حرامی را مرتکب میشود میفهمم باطل است طرفش نمیروم، اولین ملاک بصیرت تقواست، بعد هم در اثر ادامه تقوا خدا فرقان را بیشتر میکند و با دیدن باطن اشخاص میفهمد این فرد منافق است یا آدم سالمی است.
س60: اجتناب از گناه (تقوا) مستلزم اراده قوی است، عدّهای این اراده قوی را ندارند، چه چیز در به دست آوردن این اراده به انسان کمک میکند؟
ج: یکی از چیزهایی که خدای متعال به همه انسان ها مثل چشم و گوش و دست و پا داده، اراده است، همه دارند و همه هم تمام کارها را با اراده انجام میدهند، منتهی اراده دو مورد دارد، گاهی موردش دلخواه انسان است، یک وقت مورد دلخواه انسان نیست، خوشش نمیآید، آنجا که دوست دارد اراده را با تمام قدرت پیش میبرد، آن جا که دوست ندارد همه اراده را خرج نمیکند، مشکل اینجاست، انسان عادت کرده به یک کارهایی، وقتی میخواهد ترکش کند برایش سخت میشود، این سختی باعث میشود از تمام ارادهاش استفاده نکند، از پنجاه درصد استفاده میکند پنجاه درصد میماند زمین.
مجموعه پرسشها و پاسخها از استاد اخلاق و معرفت حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه
[1] - وَقَاهَ: اللّهُ السُّوءِ (یَقِیهِ) (وِقَایَةً) بِالْکَسْرِ حَفِظَهُ و (الْوِقَاءُ) مِثْلُ کِتابٍ کُلُّ مَا وَقَیْتَ بِهِ شَیْئاً وَ رَوَى أَبُو عُبَیْدٍ عَنِ الْکِسَائِى الْفَتْحَ فِى (الوِقَایَةِ) و (الوَقَاءِ) أَیْضاً و (اتَّقَیْتُ) اللّه (اتِّقَاءً) و (التَّقِیَّةُ) و (التَّقْوَى) اسْمٌ مِنْهُ... المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر ج2 ص669
[2] - صرف میر: کتابی در مورد علم صرف در ادبیات عرب میباشد که قبلاً جزو دروس طلاب حوزه علمیه بود و هم اکنون به جای آن کتاب صرف ساده قرار تدریس میشود.
[3] - إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً، سوره مبارکه نساء آیه 31
[4]- سوره مبارکه إسراء آیه 79
[5] - سوره مبارکه مائدة آیه 35
[6] - سوره مبارکه شمس آیه 7
[7] - سوره مبارکه مائدة آیه 8
[8] - … قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِی. کافی ج5 ص329
[9] - إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً، سوره مبارکه فرقان آیه 70
[10] - سوره مبارکه حجرات آیه 13
[11] - إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ سوره مبارکه مائدة آیه 27
[12] - سوره مبارکه کهف آیه 30
[13] -...ثُمَّ إِیَّاکُمْ وَ تَهْزِیعَ الْأَخْلَاقِ وَ تَصْرِیفَهَا وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً وَ لْیَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى یَخْزُنَ لِسَانَهُ. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
[14] - سوره مبارکه أنفال آیه 29