اهمیت نماز
س1: «اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»[1]، چرا «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» است و منظور چیست؟
ج: اگر یاد خدا نبود نماز هم نمیخواندیم. یاد خدا کردیم که نماز خواندیم، بنابراین یاد خدا منشأ تمام کارهای خیر و خوب است. نماز یکی از آنهاست، اما خود نماز هم آدم را از گناه باز میدارد، وقتی شما میگویی «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»[2]یعنی چه؟ فقط گوش به حرف تو میدهم. حرف خدا چیست؟ گناه نکن، « تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ» است.
س2: با توجه به آیه «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[3] این برای همه نمازهایی است که ما میخوانیم؟
ج: نه، ماهیت نماز جوری تنظیم شده است که آدم را از گناه کردن باز میدارد، مگر شما نمیگویید «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»؟ یعنی چه؟ تنها گوش به حرف تو میدهم، وقتی گفت نماز بخوان باید بخوانی دیگر. اینجوری آدم را دعوت به ترک گناه میکند.
س3: مگر نماز نخوانیم چه مشکلی پیش میآید؟
ج: کسی با بیاعتنایی نماز را عمداً ترک کند از اسلام خارج شده است، مگر تنبلی کند. (واجب بودن نماز را) قبول داشته باشد، امّا بگوید من خوابم سنگین است میخوابم، اما اگر سبک بِشُمارد و باور نداشته باشد که نماز یک برنامه مفید و سازنده است و (آن را) ترک کند این با کُفّار یکی میشود[4].
س4: همسر بنده اهل نماز نیست لذا تصمیم گرفتهام یک مدت نمازها را در خانه بخوانم تا فضای نماز حاکم شود، چون اگر تذکّر بدهم بدشان میآید، آیا این کار صحیح است؟
ج: شما چرا تحقیق نکرده ازدواج کردهای؟ نپرسیدی نماز میخواند یا نه، تازه فهمیدی؟ خودت مقصّر هستی، اول باید تحقیق میکردی. در ازدواج استخاره غلط است، تحقیق کنید (و ببینید) از نظر دین درست است یا نیست، اگر خوب بود برو جلو. بعداً سرطان هم میگیرد، زیر ماشین هم میرود، دعوایتان هم میشود همه اینها هست، استخاره خبر از آینده نمیدهد، خبر از درون هم نمیدهد، امّا باید نماز و روزه و حجاب و اینهایش محفوظ باشد. دیگر الآن باید یک کاری کنی که نماز بخواند، شما مُقَصّر و مسئول هستید، باید پیش خدا جواب بدهید، بچهدار هم بشوید بچههایتان هم بینماز میشوند.
س5: استاد اینجا طلاق مناسب است؟
ج: مگر میشود به این زودی طلاق داد؟ باید پرسید مهریهات چقدر است! بیچاره را زندان میاندازند، اگر سکّه باشد که دیگر هیچ. سکّه است سرکه نیست. چهارده تایش هم چهارده تا است.
س6: شاید منظور ایشان این است که همسرشان سستی در نماز دارند؟
ج: ایشان که گفته اهل نماز نیست، استخفاف یک چیز است، ترک نماز یک چیز دیگر است. استخفاف یعنی گاهی میخواند گاهی نمیخواند، گاهی اوّل میخواند، گاهی آخر میخواند. این کمکم کارش به اینجا میرسد امّا تارک نماز دیگر کارش تمام است.
س7: حالا گفتهاند من به خاطر اینکه فضای نماز حاکم شود در خانه نماز بخوانم خوب است؟
ج: عیب ندارد طوری نیست، بخوان. آن بنده خدا را هم با خودت ببر مسجد بهتر است تا (با نماز) آشنا شود.
س8: اگر برای اینکه در منزل نماز بخوانم تا او آشنا شود مقداری نمازم عقب بیفتد اشکال ندارد؟
ج: زیاد زیاد عقب نیفتد، مواظب خودت باش ان شاء الله بعد(مواظب ایشان).
س9: رفت و آمد و با خانوادههایی که اهل نماز هستند مؤثر است؟
ج: بله، با خانواده نمازخوان، البته مسجد بهتر است تا نماز به جماعت بخوانند.
س10: بعضیها هستند که نماز میخوانند امّا بعضی از محرّمات را هم انجام میدهند مثلاً موسیقی گوش میدهند ما باید چگونه با آنها ارتباط داشته باشیم؟
ج: آن کارشان منکر است دیگر، باید آنها را نهی از منکر کرد.
س11: خیلی اتفاق میافتد که آدم در فامیلشان تارکُ الصلاة دارد، در روایات هم تعابیر خیلی شدید آمده است[5] که اصلاً با تارکُ الصلاة ارتباط نداشته باشید، پول خواستند به آنها ندهید یا تشییع جنازهشان شرکت نکنید، در حالیکه از لحاظ اجتماعی مجبور هستیم روابطی با آنها داشته باشیم، ما با تارکُ الصلاة در جامعه امروز چطور میتوانیم برخورد کنیم؟
ج: جامعه امروز و دیروز ندارد، مبارزه (با عمل) منفی یکی از کارهای بسیار مفید است، اگر مردم عمل به (دستورات دین) میکردند با بینماز ارتباط را ترک میکردند او مجبور بود برگردد (و نماز بخواند)، امّا اگر یک نفر این کار را بکند و دیگران نکنند اثرش منفی است، بنابراین این مال کُلّ مسلمانان است که اگر دیدند کسی روزه میخورد یا نماز نمیخواند رابطه را با او قطع کنند اثر میگذارد، امّا اگر یک نفر قطع کند و بقیه وصل کنند فایده ندارد. حالا اینجوری شده است، یک نفر قطع میکند و دیگران قطع نمیکنند اثر نمیکند.
س12: جدیداً یاد گرفتند ماشینها نماز صبح توقف نمیکنند، وظیفه ما چیست؟ در ماشین نماز بخوانیم یا جَرّ و بحث کنیم تا به زور ماشین را نگه دارد؟
ج: یک عدّهای از نماز خوانها را باید با خودت همراه بکنی تا همه سر او بریزید آنوقت (راننده) میایستد و الّا یک نفر، دو نفر باشید نمیایستد.
س13: اگر یک نفر بودیم تکلیف چیست؟
ج: یک نفر بودی دعوا نکن، صلاح نیست، اگر آنهای دیگر اهل نماز نبودند و همه خوابیده بودند شما باید وظیفهتان را انجام بدهید وضو بگیرد همانجا رو به قبله نمازتان را بخوانید.
س14: اتوبوس دائماً اینطرف و آنطرف میرود؟
ج: دیگر، همانجایی که میشود دیگر.
س15: یعنی در اینجا با احتمال کم بودن اثر نهی از منکر واجب نیست؟
ج: نه دیگر، در عرف احتمال کم در حکم عدم است. باید احتمال عقلایی بدهی که حرفت را گوش میکنند. اینها گوش نمیدهند، رانندهها دیگر عادت کردهاند گوش نمیدهند.
س16: منظور از احتمال همان ظنّ است؟
ج: نه، ظن با احتمال فرق دارد.
س17: خوابمان سنگین شده و برای نماز صبح به سختی و دیروقت بیدار میشویم؟
ج: باید یک نفر را مأمور کنی تا بیدارت کند و الّا بدتر میشود، اوّل وقت نماز بخوان بعد بخواب.
س18: آیا درست است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله شبی را بر روی عبای دولا خوابیدند و نماز صبحشان قضا شد؟
ج: قضا نه، قضا درست نیست، روایت است ایشان مثلاً نماز شب یک خُرده دیرتر بلند شدند، اگر راست باشد و الّا قضا نه، اینها چشمشان میخوابد اما قلبشان بیدار است، مثل ما نیستند که خواب غلبه کند و بروند.
س19: فرمودید که خواب در اختیار ما نیست پس اگر یک نفر برای نماز صبح بیدار نشود در حالی که فکر میکرده بیدار میشود گناه نکرده است؟
ج: اگر اتفاقی اتفاق بیفتد مسئول نیست، اما اگر عادت شود باید مقدمات را جوری تنظیم کند که برای نماز بیدار شود.
س20: آن مقدمات که خود آن فعل (نماز) نیست؟
ج: نهخیر.
س21: یعنی اگر آن مقدمات را رعایت نکرد گناه کرده است؟
ج: بله، حرام است، جایز نیست. آدم شب زیاد پای تلویزیون بنشیند، غذای چرب هم بخورد، شب هم کوتاه باشد، طبیعی است که دیگر بیدار نمیشود، حالا بخواهد بیدار شود چه کار باید بکند؟ باید مقدماتش را فراهم کند. مقدمات یکیاش همین است، زود بخوابد، پای این (تلویزیون) ننشیند، غذای چرب و چیل نخورد، درست میشود ان شاء الله، بنابراین واجب است بر این آدم این کارها را بکند و الّا مبتلا به گناه میشود.
س22: گاهی وقتها انسان نزدیک اذان بیدار میشود امّا میگوید چند دقیقه دیگر بخوابم و بعد برای نماز بلند میشوم امّا یک دفعه میبیند طلوع آفتاب هم گذشت و نمازش قضا شد، این فرد گناه کرده که بیدار نشده است؟
ج: گاهی یک دفعه برای آدم اتفاق میافتد و نمیدانست(اشکال ندارد) امّا اگر بداند این کار عادتش است که وقتی بخوابد بلند نمیشود جایز نیست (بخوابد). باید نماز را بخواند بعد بخوابد، مثل آدم محتلم است که قبل از اذان صبح ماه رمضان بداند اگر بخوابد بیدار نمیشود که برود غسل کند، این فرد اول باید برود غسل کند بعد بخوابد، اگر غسل نکرد و خوابید و بیدار نشد فردا هم باید روزه باشد و هم باید قضا کند و مبتلا به گناه شده است.
س23:مراد از آیه شریفه «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»[6]چیست؟
ج: زندگی انسان به شکلی است که همیشه در آن مشکلات هست، نسبت به شاه و گدا و متوسط و خوب و بد مشکلات دارد. بیماری دارد، بیپولی دارد، دشمنی دارد، همه اینها هست. در مقابل اینها چه کار کنیم ؟ یقه خود را پاره کنیم یا همان زندگی را قطع کنیم یا صبر کنیم و حوصله کنیم که این موج عبور میکند و میرود. خدا میگوید باید صبر کرد، صبر کنی رد میشود، نماز هم بخوان که بهتر بتوانی صبر کنی. نماز آدم را از آن مصیبت و بَلا منصرف میکند. متوجه خدا میکند، یادش میدهد. امّا این کار آسانی نیست هر کسی نمیتواند به راحتی صبر را به کار بگیرد لذا خیلیها بیصبری میکنند خودشان و دیگران را دچار مشکلات زیادی میکنند مگر آنهایی که در برابر فرمان خدا نرماند، خاضع و خاشعاند و (به حرفش) گوش میدهند، امّا هرکسی نمیتواند.
س24: این «الصَّلاة» مراد این است که در موقع سختی به صورت خاص، نماز خاصی بخواند یا همان نماز روزانه را بخواند؟
ج: بله، در روایت هست که امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه وقتی مشکلی برایشان پیش میآمد دو رکعت نماز میخواندند و به «صلاة» استعانت میکردند.
س25: اگر بخواهیم در حال نماز از خداوند متعال طلب کمک علیه نفسأماره و عادت به انجام گناه کنیم این درخواست را با چه دعایی بیان کنیم؟
ج: با همان «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»[7]
س26: آیا میشود گفت از اینکه بعد از «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» که دلالت بر اخلاص دارد این ذکر «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» آمده است نشان میدهد که فقط از خدا باید درخواست کنیم که اخلاص را بدهد و به تنهایی نمیتوانیم آن را بدست بیاوریم؟
ج: اینجا صحبت اخلاص نیست، صحبت بندگی است. عبادت است، یعنی برای اینکه تنها تو را بپرستیم باید از تو کمک بگیریم، چون نفس نمیگذارد، راضی نیست، میگوید صبحِ بهار بگیر بخواب و بلند نشو نماز خوان. من میخواهم خواب را به هم بزنم و عبادت کنم، باید خدا کمک کند و الّا غالباً میخوابند. عبادت معنای خاص دارد معنایش اخلاص نیست، عبادت یعنی گوش به حرف دادن، مثل عبد. عبد شغلش چه بود؟ گوش به حرف میداد. او را برای این میخریدند دیگر، میگویند برو آن کار را بکن، آن را بخر، این را بیاور. این گوش به حرف دادن را عبادت میگویند. خدا حرف دارد، ما باید گوش به حرفش بدهیم، این را عبادت میگویند.
س27: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» بعد از رکوع چه معنایی دارد؟
ج: دعاست بله، خدا حمد کسی را که حمدِ او را کرده است به سَمعِ إجابت میشنود.
س28: اجابت حمد چه معنایی دارد؟
ج: قبول میکند، میپذیرد.
س29: مراد از آیه «سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»[8] چیست؟
ج: خُب آدم زیاد سجده کند روی پیشانیاش اثر میگذارد دیگر.
س30: اثر بر روی پیشانی مراد است یا نورانیت در چهره؟
ج: نه ممکن است (چهرهاش) سیاهِ سیاه هم باشد.
س31: آنهایی که اثر در چهره اشان ندارند چطور؟ یعنی آنها سجده به جا نمیآورند؟
ج: لابُدّ وقتی سجده میکنند زیاد روی مُهر فشار نمیآورند یا مُهرشان نرم و أَملَس است. خشن نیست. اینها اثر دارد دیگر. بعضیها میخواستند سجدهی طولانی کنند روی مهر کاغذ میگذاشتند که اثر نگذارد و مردم نفهمند. بعضیها یکجوری بیمحابا سجده میکنند. آنوقت جا (بر روی پیشانی) میگذارد، آنوقت شیطان بغلش مینشیند مشکلات فراهم میکند.
س32: آیه شامل آنهایی که اثر سجده ندارند نمیشود؟
ج: چرا نمیشود! نوعاً اینجور است که اثر میگذارد. آن زمان با حالا فرق داشت، آنوقت روی خاک سجده میکردند. در روایت هست امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند مسجد پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله سقف نداشت، زمنیش هم خاک بود، وقتی باران میآمد چطور میشد؟ گِل میشد، ما هم همانجا نماز میخوانیم، پیشانیها همهاش گلآلود میشد، آنها اثر میگذاشت، امّا حالا دیگر مُهر درست کردهاند، خیلی هم نرم و سالم است، اکثراً اثر نمیگذارد، هر چه (سِنّ) آدم جلوتر میرود میبیند اثر بیشتر است، مهرها به این صورت نبود، بنابراین دیگر اگر امکان داشته باشد آدم یکجوری سجده کند که زیاد اثر نگذارد مناسبتر است، راه شیطان بسته میشود ان شاء الله، اما اگر (اثر) بگذارد آنوقت شیاطین آدم را اذیت میکنند.
س33: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتینَ»[9] منظور از «الصَّلاةِ الْوُسْطى» در این آیه چیست؟
ج: اگر ما اولین نماز را صبح بگیریم وَسَطی کدام میشود؟ ظهر میشود. چون ظهر بین صبح و بین عصر است. اگر (اولین نماز را) ظهر بگیریم (وَسَطی) عصر میشود که بین ظهر و مغرب است.
س34: اگر هنگام اذان به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها رفتیم و موقع نماز بود، اول زیارت کنیم یا نماز بخوانیم؟
ج: اول نماز بخوانید، بعد ان شاء الله زیارت کنید.
س35: اگر نماز را اول بخوانیم بیاحترامی به ایشان نیست؟
ج: نهخیر دیگر، بیاحترامی به خدا نشود مابقیاش درست است. هر وقت اذان را شنیدید اولین وظیفه شما حکایت اذان است. اولین وظیفه هر کس حکایت اذان است، در روایت آمده است هر کسی اذان دیگری را به دنبال او حکایت کند و بگوید خدا برکت به مالش میدهد، بعد هم برود نمازش را بخواند. ضمناً جلب رضایت حضرت معصومه سلام الله علیها هم شده است، چون ایشان هم میخواهد آدمها اول وقت نماز بخوانند. وقتی نماز اول وقت را خواندیم و بعد زیارت رفتیم زیارتمان چربتر قبول میشود. هم خدا و هم ایشان میپسندند.
س36: مراد اینکه در روایت وارد شده است نمازهای فریضه را به گونهای بخوانید که گویا آخرین نمازتان است، چیست؟ یعنی توفیق حاصل میشود که آدم روزی پنج بار یاد مرگ بیفتد، وقتی این آخرین نماز اوست؟
ج: منظور این است که آدم همیشه به فکر زندگی است. هیچوقت به فکر مرگ نیست. خیلی از مرگ خوشش هم نمیآید، لذا خیلیها دوست ندارند آدم از مردن صحبت بکند، بدشان میآید. انسان اینجوری است، آدمها حیات را بیشتر از مرگ دوست دارند، نماز هم همینجور است، نماز هر کسی میخواهد بخواند مثل آدمی که همیشه غفلت میکند، حالا نشد یک ساعت دیگر، یک ساعت دیگر نه دو ساعت دیگر، اینجوری است، خُب اگر بگوید این آخرین نماز است حواسش را جمع میکند.
س37: منظور این است که به هر حال این ملازم این است که روزی پنج بار به مردن توجه پیدا میکند؟
ج: نه، اگر میکرد که اینجور نمیشد، زیاد گفتند که کمش بدست بیاید، به مرگ گرفتند که به تب راضی شود.
س38: اگر کسی توانست با این فکر این پنج بار را انجام بدهد به هر حال مناسب هست برایش یا نه؟
ج: نه، از راه دیگر باید این کار را بکند نه از راه مرگ، مرگ پیچ و مهرهای است که کمکم باید بیاید، از راههای دیگر، از ترک گناه، از راه توجه به خدا، این جور راهها.
س39: گفته شده است که وقتی نماز انسان قبول نباشد اعمال دیگر انسان نیز قبول نیست[10]، آیا این با عدل خداوند ناسازگار نیست؟
ج: نه دیگر، این با حکمت خدا سازگار است. «قبول نیست» یعنی باطل نیست ولی صحیح است و طبق دستور خداست امّا این اثر که ایمان را بالا ببرد ندارد. معنای «قبول نیست» این است، لذا آدم میبیند بعضیها شصت سال نماز میخوانند، روزه میگیرند امّا ایمانشان همان ایمان شصت سال قبل است و هیچ رشد نکرده است برای همین است. کنار نماز گناه هم میگذارند. کنار روزه گناه هم دارند. بنابراین خدا چون میخواهد مردم کار حرام و بد که به ضرر و زیان خودشان است نکنند این کار را کرده است. گفته اگر بخواهی من این اثر را به این بدهم باید گناه نکنی، دعوت مردم به ترک گناه یکی از مسائل بسیار مهم زندگی فردی و اجتماعی مردم است که خدا به هیچ وجه از این نه حق دارد بگذرد و نه میگذرد، چون اگر اجازه بدهد (مردم گناه کنند) یعنی مردم بروند روزی چقدر آدم بکشند، روزی چقدر دزدی کنند، این درست است؟! بنابراین شرط کرده که قبولی اعمال خیر به این است که گناه نکنیم.
س40: آیا حکم متقین در آیه مبارکه «هُدىً لِلْمُتَّقِین» و امثال آن به معنای انسانهای با تقواست که گناه نمیکنند یا اینکه از بعضیها نقل شده که کلمه متقین در قرآن به معنای مؤمن آمده است، هر چند گناهکار باشد؟
ج: خُب اگر خدا میخواست مؤمن باشد میگفت مؤمن دیگر. چرا خدا «مُتَّقِین» گفت؟ لابُدّ «مُتَّقِین» معنایی غیر از مؤمن است. خدا مؤمن هم گفته است مُتّقی هم گفته است. هر کدام معنای مخصوص دارند. «مُتَّقِین» معنای خاص دارد از ماده «وِقایة» آمده است، یعنی خودش را باید نگه دارد، بنابراین باید یک چیزی باشد که وقتی به من برسد میتوانم مخالفت کنم میتوانم موافقت کنم. خودم را از مخالفت حفظ کردم میشود «تقوی». خدا گفت نماز بخوان خواندم میشود «تقوی» - خودم را نگه داشتهام - گفت دروغ نگو نگفتم، خودم را از گناه نگه داشتم. «تقوی» یعنی نگهداری از مخالفت فرمان خدا وقتی به انسان میرسد، معنای مؤمن غیر از این است. این یعنی خدا را قبول دارد و لو نماز نخواند روزه هم نگیرد، اما متقی باید حتماً این کارها را بکند.
س41: بر اساس آیه «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»[11]، اگر کسی بعضی از گناهان را هم مرتکب شود نمازش قبول نیست؟
ج: بله، بعض گناه هم مانع قبولی است. عرض کردیم قبول غیر از صحّت است. درست است خدا وعدههایی که برای صحّت داده است انجام میدهد. بهشت میدهد، پاداش میدهد، امّا قبول یعنی رشد ایمان، ایمانش رشد نمیکند.
س42: امّا أجر اُخروی دارد؟
ج: بله، زحمت کشیده است، «إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»[12]، هر کسی کار خوب بکند اجر دارد. ولی اگر گناه کند قبول نمیشود. گناه حجاب بزرگ قبولی است. اینکه خدا اعلام کرده باید متّقی شوی تا قبول کنم معنایش همین است. با یک گناه آدم فاسق میشود دیگر متّقی نیست. برای خاطر اینکه خدا بخواهد تقوا را در جوامع بشری گستردهتر کند این حرفها را زده که انسانها سعی کنند یک دانه گناه هم نکنند.
س43: میشود عمل قبول نباشد ولی أجرش را بگیرد؟
ج: چون خدا وعده داده عمل میکند. خُب شما زحمت کشیدی روزه گرفتهای پاداش میدهد، پاداش یعنی بهشت ان شاء الله امّا ایمان همین است.
س44: پس آیه مبارکه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ»[13] ، تقابلی با آیه «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» ندارد؟
ج: بله ندارد، با هم رفیق هستند. خدا آنچه را گفته است عمل میکند، بنابراین اجر و پاداشش را میبیند. زحمت کشیده است، چون اگر این را هم قبول نکند مردم دیگر از انجام دادن این مقدار کار خیر هم مضایقه میکنند. میگویند حالا که فایده ندارد خُب انجام نمیدهیم. خدا اینها را قبل از ما فهمیده است.
مجموعه پرسشها و پاسخها از استاد اخلاق و معرفت حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه
[1] - سوره مبارکه عنکبوت آیه 45
[2] - سوره مبارکه فاتحه آیه 5
[3] - سوره مبارکه عنکبوت آیه45
[4] - ....وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ قَدْ سَمَّیْتَهُ کَافِراً.... کافی ج2 ص386
1- ...قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ سُئِلَ مَا بَالُ الزَّانِی لَا تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ قَدْ سَمَّیْتَهُ کَافِراً وَ مَا الْحُجَّةُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ لِأَنَّ الزَّانِیَ وَ مَا أَشْبَهَهُ إِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِکَ لِمَکَانِ الشَّهْوَةِ لِأَنَّهَا تَغْلِبُهُ وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ لَا یَتْرُکُهَا إِلَّا اسْتِخْفَافاً بِهَا وَ ذَلِکَ لِأَنَّکَ لَا تَجِدُ الزَّانِیَ یَأْتِی الْمَرْأَةَ إِلَّا وَ هُوَ مُسْتَلِذٌّ لِإِتْیَانِهِ إِیَّاهَا قَاصِداً إِلَیْهَا وَ کُلُّ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ قَاصِداً إِلَیْهَا فَلَیْسَ یَکُونُ قَصْدُهُ لِتَرْکِهَا اللَّذَّةَ فَإِذَا نُفِیَتِ اللَّذَّةُ وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَقَعَ الْکُفْرُ.... کافی ج2 ص386
[6] - سوره مبارکه بقره آیه 45
[7] - سوره مبارکه فاتحه آیه 5
[8] - سوره مبارکه فتح آیه29
[9] - سوره مبارکه بقره آیه 238
[10] - سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ کُلُّ سَهْوٍ فِی الصَّلَاةِ یُطْرَحُ مِنْهَا غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُتِمُّ بِالنَّوَافِلِ إِنَّ أَوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا إِنَّ الصَّلَاةَ إِذَا ارْتَفَعَتْ فِی أَوَّلِ وَقْتِهَا رَجَعَتْ إِلَى صَاحِبِهَا وَ هِیَ بَیْضَاءُ مُشْرِقَةٌ تَقُولُ حَفِظْتَنِی حَفِظَکَ اللَّهُ وَ إِذَا ارْتَفَعَتْ فِی غَیْرِ وَقْتِهَا بِغَیْرِ حُدُودِهَا رَجَعَتْ إِلَى صَاحِبِهَا وَ هِیَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ تَقُولُ ضَیَّعْتَنِی ضَیَّعَکَ اللَّهُ. کافی ج3 ص268
[11] - سوره مبارکه مائده آیه 27
[12] - سوره مبارکه کهف آیه 30
[13] - سوره مبارکه زلزله آیه 7