آداب اجتماعی
صله رحم (قسمت دوم)
س27: با توجه به اینکه صله رحم واجب است تعداد اقوام ما هم زیاد است اشکال ندارد در ایام که درسی است به دیدار اقوام برویم؟
ج: نه خیر، ما فرصت غیر درسی زیاد داریم، آدم ایام تعطیلات برود. صله أرحام معنایش این نیست که صبح برویم شب بیرون بیاییم. بگوییم: سلام علیکم و احوال شما چطور است؟ کافیست. «صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ لَوْ بِالسَّلَامِ»، یعنی سلام دادن مصداق صله است. لازم نیست صبح بروی شب بیرون بیایی، بنابراین سلام کردن و احوالپرسی چقدر طول میکشد؟ آدم پنجشنبهها، جمعهها تابستانها که تعطیل است به اینها سر میزند، «صَبَّحکُمُ الله، مَسّاکُمُ الله» میگوید.
س28: صله هر کسی به حَسَب او نیست؟
ج: نه حَسَب ندارد، سلام صله است. احوالپرسی صله است. بله اگر ارحام خوب بودند آدم بیشتر وقت صرف میکند، خانهشان ناهار برود و مهمان شود بنشیند با هم حرف میزنند، خوب هستند. امّا اگر بد بودند، بیحجاب بودند، ضد انقلاب بودند لزومی ندارد، همان «صَبَّحکُمُ الله» کافی است.
س29: تلفن هم میشود زد؟
ج: تلفن هم مصداق سلام است دیگر، گاهی هم نامه بنویسد. به آنها که شهرستانها هستند چهار پنج ماه یک دفعه یک نامه بدهید، حال شما چطور است؟ خوب هستید ان شاء الله؟ تمام شد. بنابراین مشکلی نیست.
س30: گاهی با سلام تنها در اقوام خیلی نزدیک باز عرف میگوید اینها با هم قهر هستند ولی فقط یک سلام میکنند؟
ج: عرف نمیگوید. اگر قهر بود که سلام نمیکرد.
س31: مثلاً اگر دو برادر فقط سلامُ و علیک کنند مردم نمیگویند قهر هستند؟
ج: توقع زیاد است، نه اینکه عرف میگوید قهرند. توقع زیاد است چون برادر است، خواهر است، اما عرف نمیگوید قهرند. عرف میگوید اگر قهر بودند به همدیگر سلام نمیکردند، تلفن به هم نمیزدند، این علامت این است که صله است اما کم است، متناسب با وضع دینی و تقوای طرف است.
س32: به جای ارتباط و لو بالسلام صلهرحم با رفع کردن نیازهای فامیل و حل مشکلاتش تحقق پیدا نمیکند؟
ج: نه خیر، ممکن است شما با او قهر باشی با این حال پول بدهی مشکلش را حل کنند، این فایده ندارد، نباید با او قهر باشی، (ارتباط را) قطع نباید بکنی.
س33: این کمکهای به أرحام جزء مصادیق صله نیست؟
ج: اول قهر نبودن است. چون اگر بخواهی کمک کنی آدم با قهر بودن کمک نمیکند، اولش این است که شماها وصل باشید، وصل بود آنوقت دوم دید و بازدید هست، مشکلات حل کردن است.
س34: در اُصول کافی باب صله رحم روایات متعددی داریم که اگر رحمی با شما قطع رابطه کرد باز هم واجب است شما صله رحم کنید و از او جدا نشوید[1]، این روایات با عزّت مؤمن و تحقیر نشدن او چگونه جمع میشود؟
ج: عزّت مؤمن نسبت به غیر أرحام است، أرحام با سایرین فرق دارند، امّا آن آدم اگر یک مقدار چیز(تحقیر) شود طوری نیست، عزت سلب نمیشود، بنابراین بخصوص أرحام مطرح است.
س35: آیا مرد در مورد أرحام خانمش هم موظف است صله انجام دهد؟
ج: نه، أرحام خانم جزء أرحام شوهر نیست، آن وظیفه خود زن است.
س36: شوهر خودش باید او را ببرد و برساند...؟
ج: آن عرفاً لازم است. اگر نکند اختلاف میافتد. امّا شرعاً مثل أرحام خود شما واجب نیست. تمام کسانی که از یک رحم و لو به سه واسطه، چهار واسطه، خارج میشوند و به دنیا میآیند اینها با هم أرحام هستند. فامیل زن ارحام زن است. امّا اگر شما خانه پدرزن و برادر زن نروی، زن ناراحت میشود و اختلاف میافتد. باید گاهی برای خاطر اینکه مشکلات بروز نکند سری هم آنجا بزنی. اگر فامیل زن خوب هستند طوری نیست. اگر خدای نکرده آلوده به گناه هستند به اندازهای که گناه سرایت نکند میتوانی بنشینی و بلند شوی ان شاء الله.
س37: یعنی در صورتی که مرد نگذارد زنش صله رحم بجا آورد صله رحم از زن ساقط میشود؟
ج: زن بخواهد از خانه بیرون برود باید با اجازه شوهر باشد، اگر شوهر اجازه ندهد بر او واجب نیست، اگر ترک کند گناه هم نیست.
س38: بر شوهر هم گناه ندارد که جلوی زن را بگیرد و نگذارد برود؟
ج: شوهر بسته به وظیفه شرعیاش دارد. ممکن است یک وقت آنها بد باشند و اگر زن و بچه را آنجا ببرد اینها هم بد میشوند نباید آنها را ببرد، باید خودش تنها برود یا اگر زن خانه برادرش برود وقتی که برادرش بد است، ضد انقلاب است، ماهواره دارد، بیحجاباند خراب میشود مرد با یک زبان خیلی ملایم که خود زن هم تشخیص بدهد که رفت و آمد با این خانواده ضرر دارد بگوید نرو، زن هم نباید برود.
س39: «وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ»[2] ، سوال کردهاند این عهد خدا چیست و آن «ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» چیست؟
ج: «ما أَمَرَ اللَّهُ» همان صله أرحام است، خدا دستور داده است که باید اینها صله شوند، قطع نشوند، آن اولی (وَ الَّذینَ...) هم آدم وقتی خدا را قبول کرد یعنی گوش به حرف او باید بدهد، این «میثاق» است، باید گوش به حرفش بدهی نماز بخوانی، روزه بگیری، اگر این کار را نکردی برخلاف «میثاق» عمل کردهای، نقض عهد کردهای.
س40: در آیه «یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ» منظور أهل بیت علیهم السلام نیستند؟
ج: نه خیر، خدا دستور داده است که باید صله رحم کرد، قطع رحم برخلاف «ما أَمَرَ اللَّهُ» است.
س41: بالاخره أهل بیت علیهم السلام هم یکی از مصادیق «ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ» هستند؟
ج: آن تنزیل است، نازل مَنزِلهی این است.
س42: خود حضرات أهل بیت علیهم السلام که از این آیات استفاده کردهاند از همین باب بوده است؟
ج: آن هم تطبیق است دیگر، و الّا همه رحم آنها نیستند.
س43: یک روایت از اصول کافی است که فرمودند: «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع- الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ قَالَ نَزَلَتْ فِی رَحِمِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ قَدْ تَکُونُ فِی قَرَابَتِکَ ثُمَّ قَالَ فَلَا تَکُونَنَّ مِمَّنْ یَقُولُ لِلشَّیْءِ إِنَّهُ فِی شَیْءٍ وَاحِدٍ»[3]؟
س: این روایت مربوط به صله أرحام است، عموماً هر کجا أرحام تحقق پیدا کرد صلهاش واجب است، یکی از برنامههایی که صلهشان واجب است ارتباط با اهل بیت علیهم السلام است، این را هم تنظیم کردهاند نازل مَنزِلهی صله أرحام، گفتهاند صله رحم آل محمد صلی الله علیه و آله، یعنی ارتباط و رفت و آمد با اینها مصداق تکمیلی این آیه است.
س44: تکه آخر روایت که میفرماید: «فَلَا تَکُونَنَّ مِمَّنْ یَقُولُ لِلشَّیْءِ إِنَّهُ فِی شَیْءٍ وَاحِدٍ» یعنی چه؟
ج: فکر نکن این آیه فقط درباره صله أرحام است، (و صله أرحام) انسانی نازل شده است، این هم جزء صله است.
س45: آیا منظور صله واجب است؟
ج: بله، واجب است، نروی سنی میشوی، بنابراین واجب است، لذا این آیه را بر مصداق تطبیق کردهاند. مصداق مهمتر بوده به عنوان أفضل أفراد صله رحم در (آیه) تبیین شده است.
س46: اینکه فرمودید سالی یک دفعه مشهد بروید، و لو آدم پول قرض کند باید برود؟
ج: باید ندارد امّا سالی یک دفعه باید رفت دیگر. اگر پول نداری برو دعا کن خدا گشایش میدهد ان شاء الله.
س47: زیارت ایشان وقت بخصوص دارد؟
ج: نه، ولی ایشان مهمان ماست، باید زیاد مُشرَّف شد.
س48: أماکن مُقَدَّسه مثلاً همین حضرت معصومه سلام الله علیها چطور، وقت بخصوصی دارد؟
ج: خُب حضرت معصومه را هم حضرت رضا چراغش را روشن کرده است دیگر.
س49: نه، منظورم این است که وقت بخصوصی دارد؟
ج: (خیر)، وقت به خصوصی ندارد.
س50: هر موقع که وقت کردیم برویم؟
ج: هر وقت که فرصت کردیم، منتهی ما طلبهها تابستانها تعطیل هستیم و فرصت هست مشهد برویم، وسط سال که درس هست که نمیشود، لذا وسط سال نمیشود مگر اینکه درس را کم کنیم!
س51: بعضی از اساتید ما پیشنهاد میکردند حرم و جمکران و اینها میخواهید بروید یک ساعتی بروید که خلوت باشد، شلوغ نباشد، زیرا نامحرم و اینها زیاد است؟
ج: خُب وقت (خاص) ندارد، از این باب که اگر شلوغ باشد آدم استفاده نمیکند، حواسش پرت میشود گفتهاند.
س52: نه بیشتر به خاطر اینکه نامحرمها هستند و اختلاط پیش میآید و ...
ج: خُب این هم یک مسأله است، گاهی حواس پرت میشود، گاهی نامحرم میآید، برای خاطر اینکه مشکلات پیش نیاید انتخاب کردهاند که ایام خلوت بروید، امّا وقت ندارد.
س53: مشهد رفتیم فقط زیارت حضرت رضا علیه السلام برویم یا اطراف برای گردش هم برویم؟
ج: اصل همان حضرت علیه السلام است، اطراف نباید رفت.
س54: قدمگاه چطور؟
ج: قدمگاه هم مال حضرت علیه السلام است دیگر، آنجا حضرت پایشان را گذاشتهاند، جای پایی را مثل جای ابراهیم خلیل علیه السلام در مکه کَندهاند که قدم حضرت (رضا) علیه السلام هم آنجا بوده است لذا از قدم واقعی خیلی بزرگتر است، اینجا علامت است که حضرت پایشان را گذاشتهاند.
س55: بعضی موقع ها ایام شهادت معصومین علیهم السلام با عید نوروز یکی میشود ما صله رحم نمیتوانیم برویم؟
ج: صله رحم را یک خُرده جلوتر انجام دهید این کار خوبی نیست، چه کسی گفته است حتماً آن موقع صله رحم انجام دهید؟ زمان شاه بعضیها میرفتند یک اتوبوس میگرفتند و فامیلها و قوم و خویشها با اتوبوس میرفتند و میچرخیدند، چه کسی اینگونه گفته است؟ صله رحم با اتوبوس؟!. صله رحم خوب است امّا اینچنین و در این أیّام نه خیر، باد زدن به آتش شیطان است و خطر ایجاد میشود.
مجموعه پرسشها و پاسخها از معلم اخلاق و معرفت حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه
[1] - ...بَلَغَنِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَهْلُ بَیْتِی أَبَوْا إِلَّا تَوَثُّباً عَلَیَّ وَ قَطِیعَةً لِی وَ شَتِیمَةً فَأَرْفُضُهُمْ قَالَ إِذاً یَرْفُضَکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً قَالَ فَکَیْفَ أَصْنَعُ قَالَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ تُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ فَإِنَّکَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ کَانَ لَکَ مِنَ اللَّهِ عَلَیْهِمْ ظَهِیرٌ. کتاب شریف کافی ج2 ؛ ص150
[2] - سوره مبارکه رعد، 25
[3] - کتاب شریف کافی ج2 ص156