یک حدیث
مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا
س: «فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»[1]؟
ج: سرزنش کرد دیگر، او (حضرت زینب سلام الله علیها) هم گفت برنامه ای بود که خود خدا تنظیم کرده است، خیلی هم خوب بود چون آثار آن را می دید. داستان کربلا به انضمام آثار تا به امروز خیلی خوب است. او(ابن زیاد لعنه الله علیه) این را نمی دید، خیال می کرد زد و کشت و تمام شد. نمی دانست تا امروز آن خون، اسلام و مسلمان ها را حفظ می کند و از حالا به بعد هم تا زمان ظهور حافظ و نگهبان این خونِ مقدس است، این را نمی دانست، لذا شماتت کرد گفت: الحمدلله که خدا کشت برادر تو را، او(حضرت زینب سلام الله علیها) گفت: تو را کشت، تو مُردی، او زنده شد.
1. بحار الأنوار، ج45، ص116