یک آیه
احتجاج با ستاره پرستان
س1: منظور حضرت ابراهیم علیه السلام که فرمود:« إِنِّی سَقِیمٌ »[1]چه بود؟ آیا این کلام دروغ نیست؟
ج: این عبارت قبلش چیست؟
س2: « فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ»[2]
ج: امت ابراهیم علیه السلام ستارهپرست بودند. فقط ابراهیم علیه السلام خداپرست بود. آنها قائل بودند که ستارگان در کائنات اثر دارند آدم را مریض میکنند، قفل میکنند. او (حضرت ابراهیم علیه السلام) هم طبق باور آنها حرف زد که مچشان را بگیرد و الّا خودش (حرف آنها را ) قبول نداشت. « تِلْکَ حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا إِبْرَاهِیمَ »[3]، اینجور حرف زدن را خداوند یادش داد. استدلالی که مچشان را بگیرد.
س3: حاج آقا ما هم میتوانیم استدلال اینطوری داشته باشیم؟
ج: در اطراف شما که الحمد لله ستارهپرست نیستند، جامعه شما مسلمان هستند. آنها ستارهپرست بودند این راهکار را خدا یادش داد، اینجور بکن که بعد آنها بگویند از این که کار برنمیآید و ایشان مچ آنها را بگیرد و بگوید اگر کار برنمیآید (پس) چرا میپرستید. اما اینجا الحمد لله ستارهپرست نداریم. فرقههای زیاد، شیطانپرست، عقابپرست داریم، انواع و اقسام فرقهها زیاد هستند اما ستارهپرست فعلاً نیست. ستارهپرست اطراف دزفول و آنجاها هستند، کنار رود دز زندگی میکنند. تعداد کمی هستند به آنها صُبّی میگویند، صابئی است ولی به او میگویند صُبّی.
پرسش و پاسخ از استاد اخلاق و معرفت حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه 03/09/1390
[1] . صافات آیه 89 . و(ابراهیم) گفت من بیمارم
[2] . صافات آیه 88
[3]. انعام آیه 83