متن جلسه درس اخلاق
اولی الأمر
قرائت[1] آیات مبارکه سوره نساء (57- 59)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلاً * إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعاً بَصِیراً * یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً *
موضوع بحث : اولی الأمر
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیرُموفق و معین؛ ثم الصلاة و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین، حبیب إله العالمین،أبیالقاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته الطاهرین المعصومین، من الآن إلی قیام یوم الدین؛ سیّما بقیة الله فی الأرضین.
حضرت سیدالشهدا صلوات الله و سلامه علیه، شب عاشورا خطبهای ایراد فرمودند، چون ما روضه بلد نیستیم بخوانیم آن خطبه را که بیشتر به دردمان میخورد مطرح میکنیم؛ لذا از قسمت اول این خطبه استفاده میکنیم تا ببینیم چرا حضرت در چنین شبی تاریخی و هولناک یک چنین چیزهای مخصوصی را انتخاب کردند و چه مقدار از آن اهمیت و ارزش شناخته میشود. فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَحْمَدُکَ عَلَى أَنْ أَکْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّةِ وَ عَلَّمْتَنَا الْقُرْآنَ وَ فَقَّهْتَنَا فِی الدِّینِ»[2]،
وجه تاکید امام حسین علیه السلام بر انتساب به خاندان نبوت
چرا این سه جمله در رأس خطبه قرار گرفت؟.«أَکْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّةِ» ؛ حضّار، عساکر شیاطین، ظاهراً نوعاً مخالف ائمه بودند از این جهت میل نداشتند ائمه معصومین منسوب به پیغمبراکرم باشند. حتی کار به جایی رسید که خلفای بنیالعباس اصرار داشتند که شما نباید بگویید ما فرزندان رسول گرامی هستیم، شما فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام هستید، میگفتند بچههای دختر، بچههای پدر نمیشوند و بچههای پسر، بچههای پدرند، لذا میگفتند شما فرزندان حضرت زهراء علیها السلام هستید و منسوب به امیرالمؤمنین نه پیغمبراکرم، این ها هم اصرار داشتند این جریان باشد، چون اهل تسنّن این یک مقدار را قبول داشتند و به پیغمبر احترام میگذاشتند؛ لذا حضرات در حالت اختیار که بودند از مدینه خارج نمیشدند مگر این که جبراً تبعیدشان میکردند. در کنار قبر پیغمبراکرم از آن انتساب استفاده میکردند زیرا سپر بلای نسبی از یک عدّه بیادبیها بود، اگر جای دیگر میرفتند وضعیت این نبود و مشکل ایجاد میشد؛ لذا ایشان فرمود: من منسوب به پیغمبراکرم هستم، که شما سنّی هم که باشید قبولش دارید، امتیازش این بود، و این نَسَبِ بسیار طاهر و ارزندهای است. چون به اندازهای که رسالت و نبوت پیغمبراکرم در دل و جان انسان ها اثر مثبت داشت به همان مقدار اهمیت و ارزش دارد، منسوبین به این ارزش هم به تناسب ارزشمند میشوند.
علم قرآن دومین ویژگی اختصاصی اهل بیت علیهم السلام
دوم فرمودند: «وَ عَلَّمْتَنَا الْقُرْآنَ»، خوب بعد از پیغمبراکرم قرآن است دیگر، این دو تا اصل اسلامند، فرمودند : علمِ قرآن را خدا به ما داده، ما بلدیم قرآن چیست، معنایش چیست، چه میخواهد، بالایش، پایینش، درونش، بیرونش هر چه هست ما بلدیم. این علم را خدا به ما داده و به دیگری نداده است و این هم یک امتیاز بزرگی است که سنی ها هم ظاهراً می گویند حسبنا کتاب الله دیگر، اما راست نمیگویند که قبول دارند، چون اگر کتاب را قبول داشتند عترت را هم مجبور بودند بپذیرند.
تقفه در دین سومین ویژگی اختصاصی اهل بیت علیهم السلام
چون خدا در قرآن عترت را گفته است، فرموده: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» [3]، اینها عترت پیغمبر اولیالامرند و در قرآن هم هستند؛ بنابراین این سه تا را ایشان انتخاب کردند که ارتباط با جریان کربلا هم داشت، با حادثه هم داشت، با آن شب هم داشت؛ در عین حال وضعیت بسیار بزرگی هم بود. هر کسی که نَسَبِ طاهر داشته باشد و منسوب به نبوّت باشد و علم قرآن را از آن ها یاد بگیرد این«وَ فَقَّهْتَنَا فِی الدِّینِ» هم از درونش در میآید، فقیه میشود، دینشناس میشود؛ چون سرچشمه دین خود نبوّت و قرآن عظیم است، اگر کسی با این دو تا آشنا باشد تفقّه در دین هم برایش راحت میشود.
بنابراین هم دین ما دین صحیح است، هم ما علم قرآن داریم و هم نسبت به پیامبر عظیم الشان داریم، این سه تا مزیت بسیار بزرگی است که اگر آن سنگدل ها عقل داشتند کافی بود، امّا نداشتند و کفایت نکرد. امیدواریم خدای متعال به همه ما توفیق مرحمت کند، این «فَقَّهْتَنَا فِی الدِّینِ» را از آن دو منبع گذشته استفاده کنیم، ان شاء الله.
تنها راه تَفقُّه در دین از طریق اهل بیت علیهم السلام
این هم مزیّت بسیار بزرگ و ارزندهای است که ما در دین فقیه و دینشناس باشیم. کم هستند کسانی که در دین فقیه و فهمیدهاند، بالای دین، پایین دین، درون دین، بیرون دین را بلد باشند، نکته مبهم در دین برایشان نباشد. کمند خیلی کمند، آنها بلدند. کسانی که یاد گرفتند باید از آنها یاد بگیرند، و الّا دیگران چون بلد نیستند اینها هم چیزی که بلد نیستند یاد میگیرند، امیدواریم ما از آن هایی باشیم که از بلد شده ها یاد گرفته باشیم ان شاء الله. از معدن نبوت و عترت که قرآن کریم فرمود: «وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» .
والی ظالم و فاسد اولی الامر نیست
این «أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» شامل صدام و انورسادات و این ها نمیشود چون این ها فرمانده هستند امّا به حق فرمان نمیدهند، مجوّز فرماندهی ندارند، فرمان دادن مِلکِشان نیست. بلکه به زور گرفتهاند. آن چیزی که آیه میگوید آن که صاحب فرمان باشد، حقّ داشته باشد فرمان بدهد، آن را فرمانده و ولی امر مسلمین میگویند، نه این که کودتا کند بیاید بگوید چنین بکن چنین نکن، اطاعتش واجب باشد. این درست نیست، باید مجوّز داشته باشد، یا از خدا؛ مثل پیغمبراکرم که از او گرفت، قرآن کریم گفت: « وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ » یا از پیغمبراکرم؛ مثل غدیرخم، در غدیرخم پیغمبراکرم مجوّز فرماندهی به امیرالمؤمنین داد و فرمود: « من کنت مولاه فهذا علی مولاه»[4]. این علی، نه علی دیگر، فردا نگویی که دیگری بود. آورد نشانش هم داد، چون علی کم نبود بعد میگفتند آن علی نیست، آورد نشان داد گفت این علی، « هذا علیٌ ». امیدواریم که گوشها بشنود و روزی همه قبول کنند این فرمایش پیغمبراکرم را که ضامن سعادت دو جهانی همه انسان هاست. نثار ارواح طیّبه ایشان سه صلوات ختم کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
درس اخلاق حضرت آیت الله خوشوقت تهرانی (اعلی الله مقامه)
مدرسه علمیه حضرت صاحب الأمر عجل الله فرجه 16/10/1389
[1] - در ابتدای هر جلسه اخلاق آیاتی از قرآن کریم قرائت میشود که متأسفانه این جلسه ضبط نشده است.
[2] - الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ج2ص91
[3] - سوره مبارکه نساء آیه 59
[4] - و نُقِلَ من کتاب ابن المغازلی ، بإسناده عن النبی صلی الله علیه و آله أنه قال لعلی علیه السّلام : أنت منی بمنزلة هارون من موسى ، ألا من کنت مولاه فهذا علی مولاه . إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج3 ؛ ص291