شرح خطبه متقین
خطبه متقین(قسمت سوم)
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت سوم: موضوع؛ احوال متقین در شب و روز
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیرُموفق و معین؛ ثم الصلاة و السلام علی أشرف الانبیاء و المرسلین، حبیب إله العالمین، أبیالقاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین، من الآن إلی قیام یوم الدین؛ سیّما بقیة الله فی الأرضین.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
« تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ »
این که ما در مدت کوتاهی زحمت بکشیم و بعد زمان بسیار طولانی نتیجه بگیریم و راحتی نصیبمان بشود این یک تجارت پر سود و پر منفعتی است، کار کم و مزد زیاد تجارت پر منفعتی است.
« یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ »
که خدا برای متقین اسبابش را فراهم کرده و توفیق به آنها داده که از اول سن بلوغ تا آخر عمر در این مدت کوتاه توانستند مطیع فرمان خدا بشوند، در مقابل تا خدا زنده هست و خدایی میکند اینها زندگی مرفّه در بهشت رضوان پروردگار متعال خواهند داشت.
« أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا »
جلوههای دنیا متقین را هم به طرف خودش میکشد و دعوت میکند اما اینها جلو نمیروند.
آدمها در دنیا دو جور هستند، بعضیها جلوههای دنیا آنها را جلب میکند جذب میکند، جلو میروند، با تمام توان خودشان را تسلیم میکنند و میبینیم چه کسانی هستند، عمری در طلب دنیا و در این راه دست به هر جنایتی میزنند. اما انسانهای باتقوا این جور نیستند، باور دارند که این عمر یعنی همین عمر کوتاه نمیارزد به این که ما خودمان را تا ابد گرفتار کنیم، لذا اگر دنیا جلوه کرد و خواست دل اینها را برباید این ها تسلیم نمیشوند. لذا فرمودند:«أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا»، دنیا میخواهد اینها را به طرف خودش بکشد اما این ها به طرفش نمیروند و به اندازه ضرورت و لزوم بیشتر استفاده نمیکنند.
« وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا »
دنیا میخواهد اینها را اسیر خودش کند اما اینها خودشان را از اسارت دنیا نجات میدهند، خیلیها اسیر دنیا هستند، اسیر پول دنیا، اسیر نعمتهای دنیا، اسیر دنیا و در این راه چه جنایتهایی را مرتکب میشوند، اما انسانهای باتقوا مواظب هستند، شیطان نمیتواند از این راه آنها را اسیر دنیا و جلوههای کاذب دنیا بکند.
« أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یَحَزُنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ [1]»
عمر انسان عبارت است از شب ها و روزها است این ها در روزها طرز خاصی جلوه میکنند در شبها هم طرز خاصی، اما شب اینها« صَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ »، روی قدم میایستند رو به قبله رو به عظمت پروردگار متعال مشغول نماز و خواندن آیاتی از قرآن کریم در حال نماز میشوند، یعنی همه شب را نمیخوابند، به اندازه نیاز و رفع خستگی میخوابند مقداری قبل از اذان صبح بیدار میشوند در برابر عظمت پروردگار متعال به نماز میایستند اجزاء و آیاتی از قرآن کریم را به زبان میرانند و با قلب توجه میکنند.
« فَإِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ »
اگر آیهای خواندند که خدا در آن آیه اینها را تشویق کرده بود طمع پیدا میکنند، مانند آیات بهشت که در آن نعمتهای بهشت یاد شده است، خدا گفته اگر گوش به حرف بدهید بهشت جایگاه شماست، طمع میکنند با ادامه تقوا تا به این مقام برسند.
« وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ »
هر وقت آیهای خواندند که آنجا تخویف و تهدید بود، خدا آدمها را از مخالفت فرمانش میترساند، اینها گوشِ دل به طرف این آیه متوجه میکنند ببینند چه میخواهد بگوید، و این گفته را وارد دل میکنند ومیترسند از این که نکند خدای نکرده روزی در اثر مخالفت تقوا گرفتار این ترس و خوف شوند.
« فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ »
خوب آدم نماز خوان چه کار میکند؟ اول روی قدم میایستد، بعد به رکوع خم میشود ، کمر منحنی میکند، بعد از سر از رکوع برمیدارد پیشانی روی مهر میگذارد، زانویش را، نوک انگشتانش را روی زمین میگذارد به سجده میرود.
« یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ »
متقین عبادت خدا را میکنند و در این عبادت میخواهند از آنچه را که خدا نمیخواهد اینها گرفتار آن شوند آزادی طلب میکنند.
« أَمَّا النَّهَارُ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ»
این مال شب متقین بود، روز اینها به صورت علما ظاهر میشوند، علم دین دارند، دانستنیهای دین را بلد هستند. دین را از آنها کسی بپرسد بلد هستند، نپرسد هم خودشان طبق دانستنیهای دین خودشان عمل میکنند، حلیم هم هستند. صبور و بردبار، اگر جاهلی حرفی زد زود عصبانی نمیشوند و حرف ناشایست به او نمیزنند، با کمال حلم در جامعه با مردم برخورد میکنند.
« أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ »
روز از نیکوکاران هستند، هر کاری انجام میدهند نیکوست، حرف میزنند نیکو، گوش میدهند نیکو، کاری را با دست و پا انجام میدهند نیکو، کار زشت و قبیح و بد و گناه ندارند.« أَتْقِیَاء»، تمام کارهایشان در سایه تقواست، واجب را انجام میدهند حرام را ترک میکنند.
« یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ »
ممکن است بعضی از متقین در اثر این که استفاده زیاد از مادیات نمیکنند خودشان را لاغر نشان دهند، دنیا پرستان، آنهایی که تنپرور هستند فکر میکنند اینها مریض هستند اما اینها مریض نیستند یک ترس مرموزی در نهانخانه آنها قرار دارد، آنها را رنج میدهد و آن این است که نتوانند تا آخر این راه را طی کنند.
« وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا »
دنیاپرستان به کسانی که مثل خودشان چهارنعل به دنبال دنیا نمیدوند میگویند اینها عقلشان ناقص است، عقلشان نمیرسد، اگر عقل داشتند مثل ما ثروتمند میشدند، چه کارهایی میکردند، پولدار میشدند، آنها خیال میکنند اینها یک خُرده عقلشان عقب است اما نمیدانند اینها عقلشان عقب نیست بلکه عقل خود آنها عقب است، اینها یک فکر دیگری در سرشان است که نتیجه آن فکر این است که زندگی ابد را تأمین میکند ولی شما دنیاپرستان نتیجه فکرتان این است که در عمر کوتاه اگر به خواستههایتان برسید بعد زیان و خسران عمیق و عجیبی دامنگیر شما خواهد شد.
« وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ »
بله متقین امر عظیمی در پیش دارند، میخواهند در پیشگاه فرمان و امر پروردگار متعال بتوانند آن گونه که موظف هستند انجام وظیفه کنند، این برای آنها مشکل ایجاد کرده است، شما دنیاپرستان از این مشکل آزاد هستید.
« لَا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ»
به عمل کم برای خدا انجام دادن قانع نمیشوند. خیلیها هستند به عمل کم قانع میشوند یک نماز واجب میخوانند تمام میشود دیگر قانع میشوند، ولی متقین نه، اینها میدانند کارهایی که در این دنیا انجام میدهند در آن دنیا ثمرات ابدی خواهد داشت.
« وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ»
اگر کار خوب زیاد انجام دادند آن کار خوب را زیاد نمیبینند میگویند باز کم است،
« فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ »
اینها همیشه خودشان را متّهم میدانند، میگویند کم کار کردهایم، بیشتر از این و بهتر از این باید کار میکردیم، همیشه بیشتر را طلب میکنند و به کم قانع نمیشوند.
« إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ»
مردم در اثر این که میبینند اینها آدمهای خوبی هستند کارهای بد نمیکنند و تقوا را مراعات میکنند متقین را مدح میکنند، از آنها تعریف میکنند، ذکر خیر دارند، هر وقت در مجلسی جایی از اینها تعریف کردند اینها میترسند، وحشت میکنند.
« فَیَقُولُ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی »
اینها در جواب تعریف دیگران میگویند خدایا ما به خودمان از اینها داناتریم، اینها خیلی از حالات ما خبر ندارند، ما خودمان بهتر میدانیم چه کاره هستیم.
« وَ رَبِّی أَعْلَمُ مِنِّی بِنَفْسِی »
خدا از ما هم به ما و هم به کارهای ما داناتر است.
« اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ»
خدایا به آن تعریفی که این ها درباره من میکنند، مرا مؤاخذه نکن.
« وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ»
از آنچه که درباره من گمان میکنند مرا بالاتر و با فضیلتتر از آن قرار بده.
« وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یَعْلَمُونَ »
آنچه را که از من نمیدانند آن را ببخش و بیامرز، چون تو میدانی.
« فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین»
خُب اینها در طول زندگی در اجتماع که وارد میشوند در سایه قوّت در دین مشغول کار و انجام وظایف میشوند و کار میکنند، در دین ضعیف نیستند، شُل نیستند، مبانی دینیشان سست نیست که زود زمین بخورند، محکمند، حرام پیش بیاید قرص ایستادهاند، واجب پیش بیاید به هیچوجه ترک نمیکنند. علامت یکی از این آدمهای باتقوا این است که شما او را در زندگی در نهایت قوّت در دین میبینی.
« وَ حَزْماً فِی لِینٍ»
متقین در کمال احتیاط اما در نرمی هستند، خشن نیستند، در کمال احتیاط هستند نکند آنهایی که دنیاپرست هستند و بد هستند طعنه به اینها نزنند و مشکلی برایشان پیش نیاید چون همه با هم زندگی میکنند، در عین حال لیّن و نرم خو هستند اما با احتیاط قدم برمیدارند که نکند یک وقت از اطراف دنیاپرستان لطمه و صدمهای به آنها نخورد.
« وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ»
ایمانشان در حد یقین است، در هیچ وقتی تزلزل و ضعف در ایمانشان مشاهده نمیشود.
« وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ»
حریص هستند در این که علم یاد بگیرند، از جهل راضی و خشنود نیستند، سعی میکنند از راه چشم، از راه گوش، از راه زبان علم یاد بگیرند، علمی که برایشان مفید و نافع است.
« وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ »
وقتی هم که علم یاد گرفتند آن را در پوشش حلم اظهار میکنند، تندخویی نمیکنند، بعضی از کسانی که از علم و آگاهی بهرهمند هستند احیانا در برابر کسانی که سؤالی دارند و جوابی میخواهند یک مقداری خشن جواب میدهند و این کار در مقابل حلم است، لذا در روایات ما علم بیشتر کنار حلم آمده است، گفته است اگر علم داری و مردم از شما سوال میپرسند، جواب را نرم بده، با حلم، عصبانی نشو، تندی نکن[2].
« وَ قَصْداً فِی غِنًى»
اگر ثروتمند هستند مقتصد خواهند بود. هر چه آدم بیشتر دارد نباید بیشتر خرج کند این غلط است، به اندازه نیاز خرج کن.
« وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَةٍ »
این ها عبادت که میکنند اعضاء و اندامشان در حال عبادت خاضع و خاشع است.
« وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَةٍ »
این ها اگر کمتر از هزینه زندگیشان درآمد دارند کاری میکنند شناخته نشوند، مردم نفهمند اینها ندارند.
« وَ صَبْراً فِی شِدَّةٍ »
متقین اگر سختی برایشان پیش بیاید با صبر با آن مواجه میشوند، صبور هستند از کوره در نمیروند.
« وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ »
دنبال حلال میروند دنبال حرام هرگز حرکت نمیکنند.
« وَ نَشَاطاً فِی هُدًى »
در راه مستقیم که فهمیدند و وارد شدند با نشاط حرکت میکنند نه با تنبلی و سستی و کسالت.
« وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ»
همیشه از طمع ورزی اجتناب میکنند، دنبال طمع نمیروند، هیچوقت انسان از طمع سیر نمیشود، همیشه میخواهد تا بمیرد، متقین به اندازه نیاز طلب میکنند و از طمع اجتناب میکنند.
« یَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ »
کار خیر زیاد انجام میدهند اما میترسند نکند خدای نکرده کاری پیش بیاید این کارها از بین بروند.
« یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ»
شب که میخواهند بخوابند از اینکه از صبح تا حالا موفق به انجام وظایف شدهاند سپاسگزاری میکنند.
« وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ»
صبح که میشود به فکر این میافتد که در طول روز خدا را فراموش نکند، چون خدا را فراموش کند غفلت پیش میآید، غفلت که پیش بیاید شیاطین در حال غفلت انسان را وادار به گناه میکنند، آنها از غفلت و فراموش کردن خدا سخت هراس دارند.
« یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ»
شب که میخواهند بخوابند میترسند، خوب شب آدم که میخوابد از کار میفتد، اما همه چیز از کار نمیافتد، اتفاقات خطرناک در شب اتفاق میافتد، ممکن است پیشآمدهای خطرناکی اتفاق بیفتد.صبح که میبیند طوری نشده است خدا را سپاسگزاری میکند، خوشحال میشود.
« إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ »
گاهی نفسشان از یک چیزهایی ناراحت است بدش میآید که انجام بدهد متقین آن را به نفس نمیدهند، اما آنچه را هم که نفسش طلب میکند و میخواهد را به او نمی دهد، نفس گاهی کارهایی را میخواهد که من موظف هستم به او ندهم، نفس میخواهد زیاد دنبال دنیا برود، پول زیاد در بیاورد، عیّاشی کند، در غذا، در لباس، در مسکن، در همه چیز به حد افراط برود، او این را میخواهد اما این به او نمیدهد. آنچه که نفس نمیخواهد ولی وظیفهاش باشد از نفس میکِشد، باید روزه بگیرد اما نفس نمیخواهد، اما او روزه میگیرد، باید پول در راه خدا و فقرا خرج کند نفس نمیخواهد، ولی این گوش به حرف او نمیدهد و خرج میکند.
« قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لَا یَزُولُ »
همیشه فکرش و خوشحالی اش در چیزهایی است که همیشگی است، در این دنیا عمر چون کوتاه است همه چیز در مدت کوتاه هست و بعد هم از بین میرود، این زیاد چشمش به این دنیا نیست چون میداند که این گذراست و از دست میرود، آنچه که همیشگی است چشمش دنبال آن است، کارهایی که نتیجهاش آن است آن کارها را دنبال میکند.
« وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یَبْقَى»
در آن تمتّعات مادی که باقی نمیماند زهد ورزی میکند و به کم قناعت میکند.
« یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ»
همیشه علم را با حلم و حرف را با عمل مقرون و ممزوج میکند، حرف که میزند اول خودش عمل میکند، چون اگر انسان حرف که میزند خودش به آن حرف عمل نکند، دیگران از آن حرف متأثر نمیشوند، وقتی حرف میزند به دنبالش عمل میکند، وقتی هم که علم دارد و میخواهد خرج کند برای دیگران کنارش حلم را میگذارد که عصبانی نشود، طرف را از یادگیری علم منصرف نکند.
« تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ »
آرزوهایش طولانی نیست، بعضیها میگویند نوک قله کوه را به قیمت ارزان میفروشند برویم بخریم برای پنجاه سال بعد چند برابر میشود، چه کسی گفته شما تا پنجاه سال بعد زنده هستی؟ و چه کسی گفته که آن زمینها ترقّی میکند، این طول امل است، متقین این گونه نیستند، آنها آروزهایشان کوتاه مدت است.
رب صل علی محمد و آل محمد.
شرح خطبه متقین توسط عارف بالله حضرت آیت الله خوشوقت تهرانی اعلی الله مقامه الشریف
[1] - شرح قسمت های قرمز رنگ موجود نیست.
[2] - ... أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَیَّنُوا مَعَهُ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ تَوَاضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ وَ تَوَاضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ وَ لَا تَکُونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِینَ فَیَذْهَبَ بَاطِلُکُمْ بِحَقِّکُم. (کافی ؛ ج1 ؛ ص36