درس اخلاق
شرح زیارت جامعه کبیره(قسمت اول)
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت میلاد مسعود امیرالمؤمنین - علیه الصلاة و السلام - و اینکه ایشان اولین امامی است که مسأله ولایت را متوجه امت کرد و بر همه پذیرفتن ولایت ایشان، فرماندهی ایشان، مفترض الطاعه بودن ایشان، واجب و لازم شد؛ از این جهت یکی از زیارتهایی که امام هادی؛ امام دهم ما - صلوات الله و سلامه علیه - انشاء فرمودند درباره ولایت ائمه معصومین - علیهم الصلاة و السلام - که جامع همه کمالات این کلمه ولایت است، این زیارت را مطرح میکنیم انشاءالله. سر آغاز ولایت از امیرالمؤمنین - صلوات الله و سلامه علیه - شد لذا این مسأله را که اولش ایشان است و همه مضامین با ایشان و سایر حضرات معصومین منطبق است، این را ما به تدریج شبها میخوانیم ببینیم امام هادی - صلوات الله و سلامه علیه - درباره امامت، درباره هدایت، درباره حضرات معصومین، درباره شأنشان، کارشان سِمتشان، کمالاتشان علمشان قدرتشان، صفاتشان، حلمشان، صبرشان، تحملشان، گذشتشان، همه این مسائلی که در امام لازم است ایشان در این زیارت مطرح فرمودند. لذا به آن میگویند: «زیارت جامعه»، یعنی همه چیز که لازم است اینجا جمع است، حضرت جمعش کرده. کل اینها منطبق میشود به شخص امام، و چون اولش امیرالمؤمنین - صلوات الله و سلامه علیه - است از ایشان شروع میکنیم انشاءالله.
فرمودند به آن کسی که میخواهد زیارت کند حضرات را، این مضامین مربوط به هر کدام از حضرات معصومین است شخص خاص نیست، چون صفاتی مطرح شده که همه دارند، و انسان میتواند در مقام زیارت هر کدام از ائمه معصومین این را بخواند و بگوید، یک چیزهایی حضرت در آن گنجاندهاند که مال همه است، مال شخص خاصی نیست، منطبق به امیرالمؤمنین هست، منطبق به امام هادی است به امام عسکری است، امام زمان - عجّل الله تعالی فرجه - هست، لذا گفتند هر وقت هر کدام از امامها را خواستی زیارت کنی این را میتوانی بخوانی، مشهد انشاءالله مشرّف شدید میتوانید این را آنجا بخوانید، چون همه این مضامین منطبق بر همه حضرات معصومین هست. لذا جامعترین زیارت همین زیارت جامعه است که انسان میتواند مشهد بخواند، میتواند مدینه بخواند، میتواند نجف و کربلا بخواند، میتواند سامرا بخواند، میتواند کاظمین بخواند. حضرت واقعیتها و کمالاتی که خدای متعال به همه حضرات معصومین داده را اینجا بیان کردهاند، لذا منطبق با هر کدام از این حضرات هست. جمله اول فرمودند در مقام زیارتِ هر یک از حضرات معصومین این را بگویید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّة».[1]
اسلام به برکت خاتم انبیاء ظهور و بروز پیدا کرد، ایشان توسط وحی قرآن را گرفت، قرآن کتاب اسلام، اصول اسلام در قرآن کریم مطرح است، لذا اسلام کل آن از بیت نبوت خارج شده. یکی از امتیازات حضرات معصومین کلّشان این است که اینها متصل به بیت نبوت هستند. یعنی یا نوه پیغمبر هستند یا نتیجه پیغمبر هستند، همه شان متصل به پیغمبر اکرم هستند و ارتباط دارند با بیت نبوت، دیگران اینجور نیستند بله. این یک سرّی دارد، پیغمبر اکرم پسر داشتند اما هیجده ماهگی از دنیا رفت، دختران دیگر هم داشتند. ایشان پسر نداشت که بعد از خودش مستقیما فرزند ایشان باشد، لذا مشرکین میگفتند این پسر ندارد.
آن زمان اذهان متمرکز روی پسر بود، میگفتند:« پسر مرد است، میجنگد، دفاع میکند، کار میکند، پول در میآورد، همه اینها را میگفتند مرد»، زنها از همه اینها منعزل بودند؛ لذا دختر را میگفتند ساقط است، کارهای نیست، نمیتواند نسل مرد را ادامه بدهد. لذا گفتند پیغمبر اکرم از دنیا برود دیگر بساط جمع میشود، دیگر کسی نیست این چراغ را روشن کند، دختر میماند دختر هم که کاری از او بر نمیآید.
خدای متعال هم به عکس از همین یک دختر پسران اینچنینی به پیغمبر اکرم داد که همهشان شدند امام و پیشوا و معصوم. وقتی سرکوفت میزدند به پیغمبر اکرم وقتی از دفن ابراهیم پسرش برگشت، پدر عمرو عاص گفت این دیگر ابتر است، یعنی دنباله ندارد دیگر، نسلش قطع شد، یک پسر داشت آن هم از دنیا رفت،[2] خدا این سوره «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»[3] را فرستاد، که شما و لو پسر نداری و پسرت از دنیا رفت اما ذریّه کثیر به تو خواهیم داد، آن کسی که سرکوفت میزند و دشمن توست خود او دنباله بریده است، نسل ندارد. دیدیم او الآن کسی منسوب به او نیست، از بیت عمروعاص امروز کسی ظهور و بروز ندارد اما پیغمبر اکرم از همان صدیقه طاهره صلوات الله و سلامه علیها دنیا را پر کرده است، از فرزند و پسر؛ یازده تایشان که امام بودند، باقی هم که یا مراجع تقلید بودند یا از علما بودند، همه خدمتگذاران اسلام بودند و اسلام را پروردگار متعال بوسیله همین یازده امام و علما و فقهایی که از نسل رسولالله بودند تا به امروز حفظ کرده است. هیچ نسل و ذریهای به اندازه نسل و ذریه پیامبر اکرم در خارج وجود ندارد، همه محو شدند و از بین رفتند، و غیر از این، همه اینها را از طریق حضرت زهرا خدا داد به او و در قرآن کریم هم آیه نازل کرد.
یکی از کارهایی که خلفا میکردند این بود که میگفتند - به تعبیر ما حضرات معصومین - که اینها از نسل رسول الله نیستند، یک چنین کاری را شروع کردند، اینها را قیچی کنند از پیامبر اکرم، بگویند اینها از نسل پیغمبر اکرم نیستند، نسل فقط از طریق پسر است، پیغمبر که پسر نداشت، دختر بود، بچههای دختر بچههایشان منسوب به شوهر دختر است، بنابراین شما نباید حتی بگویید اینها فرزندان حضرت رسول هستند.
یک وقتی هارون ملعون آمده بود مدینه حالا به چه مناسبت، اضطرار بود ضرورت بود موسی ابن جعفر صلوات الله و سلامه علیه آمده بودند در حرم با هارون، هارون اعتراض کرد به موسی ابن جعفر که شما چرا به این مردم جاهل عراق و کوفه اجازه میدهید که به شما بگویند فرزند رسول الله، شما که فرزند رسول الله نیستید، فرزند ندارد رسول الله که.
حضرت فرمودند: «از جواب دادن این سؤال مرا معاف کن.»
هارون گفت: «نه، به هیچ وجه اجازه نمیدهم.»
چرا؟ چون این باعث میشد که در نظر مسلمانان حضرات معصومین اعتبار نبوت داشته باشند، زیر سایه نبوت زندگی کنند، این باعث میشد که خیلی از مشکلات سبک شود، اگر اینها را جدا میکردند مشکلات سنگینتر میشد. لذا حضرات معصومین دو تا کار کردند، یکی اینکه همیشه در مدینه اقامت کردند کنار قبر پیغمبر اکرم که این ارتباط محفوظ باشد، دوم به مردم اجازه دادند {به اینها بگویند} ابناء رسول الله، اینها فرزندان پیغمبر اکرم هستند.
امام هفتم آیهای که حضرت عیسی را از نسل یعقوب حساب میکند این را (برای هارون) خواندند، فرمودند عیسی پدر نداشته، مادر داشت، اگر فرزندِ مادر، فرزندِ پدران بالایی نباشند این آیه چرا گفته عیسی هم جزء فرزندان اوست؟ ما هم از طریق دختر پیغمبراکرم منسوبیم، هارون سکوت کرد بله.[4]
یک وقتی هم هارون ملعون با موسی ابن جعفر صلوات الله و سلامه علیه آمده بودند در حرم.
هارون (خطاب به رسول الله) گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ عَم» سلام بر تو ای پسر عمو.
موسی ابن جعفر فرمودند: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَهْ» سلام بر تو ای پدر.
هارون گفت: چطور گفتی یا ابا؟ پدر شما نیست که.
موسی بن جعفر فرمودند: اگر شما دختر داشتی به پیغمبر اکرم می دادی؟
هارون گفت: افتخار می کردم.
موسی بن جعفر فرمودند: ولی من نمیدادم، چون پیامبر با من محرم است.
هارون گفت من افتخار میکردم و حضرت فرمود من نمیتوانم بدهم چون محرم است با دخترم. هارون لال شد بله.[5]
اینها اینجوری استدلال میکردند اما مسأله حل نمیشد، این بیشتر قداست اینها را ظاهر میکرد آنها دیگ حسادتشان بیشتر غلیان میخورد، فکر میکردند که خلاصه یک کاری باید کرد، بالاخره دیدند با این کلکها نمیشود حضرات را مسموم کردند.
لذا اولین جملهای که امام هادی فرمود؛ فرمودند: «اینها اهل بیت پیغمبر هستند.» منسوب به بیت پیغمبر هستند، یعنی نسل پیغمبر اکرم، سایه ایشان روی سر اینهاست. این یک افتخار بزرگی بود و اثرش این بود که مردم با احترام و لو قبول ندارند خطشان را، مشیشان را، مذهبشان را، با احترام به اینها نگاه کنند، از این جهت حضرات تا بودند از مدینه خارج نشدند. مگر امام دهم و امام یازدهم را که اجباراً متوکل عباسی برد سامرا، و الا به اختیار نرفتند.
لذا اولین جمله و امتیاز را از اینجا شروع کرد امام هادی که اینها وابستگان به بیت نبوت هستند، دیگران اینجور نیستند، بله. نه خلفای بنیامیه، نه خلفای بنیعباس، نه علمایی که آنها برای مردم تعیین کردهاند، نه ائمه چهارگانهای که آنها برای آنها درست کردند، هیچکدام اینها ارتباط و الصاقی به بیت نبوت ندارند، این منحصراً مال ماست.
امیدواریم پروردگار متعال ما را پیرو ولایت قرار بدهد انشاءالله، توفیق تعبد و امتثال اوامر و نواهی حضرات معصومین را که ما را وارد صراط مستقیم بندگی خدا میکند بیش از پیش انشاءالله مراعات کنیم. نثار روح مطهر امیرالمؤمنین و همه حضرات معصومین و شهدای خط ولایت و امام شهدا سه صلوات ختم کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
درس اخلاق برگزار شده در مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام- تهران
[1]. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص609
[2]. قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ وَ فِیهِ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ وَ الْحَکَمُ بْنُ أَبِی الْعَاصِ قَالَ عَمْرٌو: یَا أَبَا الْأَبْتَرِ- وَ کَانَ الرَّجُلُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ سُمِّیَ أَبْتَرَ، ثُمَّ قَالَ عَمْرٌو: إِنِّی لَأَشْنَأُ مُحَمَّداً أَیْ أُبْغِضُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ ص إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ إِلَى قَوْلِهِ إِنَّ شانِئَکَ أَیْ مُبْغِضَکَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ هُوَ الْأَبْتَرُ یَعْنِی لَا دِینَ لَهُ وَ لَا نَسَبَ. (تفسیر القمی، ج2، ص445)
[3]. محققا ما به تو خیر کثیر (فاطمه ع) دادیم. (ترجمه سراج) سوره مبارکه کوثر، آیه1
[4]. ... فَالْتَمَعَ لَوْنُ هَارُونَ وَ تَغَیَّرَ وَ قَالَ مَا لَکُمْ لَا تَنْسُبُونَ إِلَى عَلِیٍّ هُوَ أَبُوکُمْ وَ تَنْسُبُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ جَدُّکُمْ فَقَالَ مُوسَى ع إِنَّ اللَّهَ نَسَبَ الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ع إِلَى خَلِیلِهِ إِبْرَاهِیمَ ع بِأُمِّهِ مَرْیَمَ الْبِکْرِ الْبَتُولِ الَّتِی لَمْ یَمَسَّهَا بَشَرٌ فِی قَوْلِهِ- وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عِیسى وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ فَنَسَبَهُ بِأُمِّهِ وَحْدَهَا إِلَى خَلِیلِهِ إِبْرَاهِیمَ ع کَمَا نَسَبَ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ وَ أَیُّوبَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ ع بِآبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ فَضِیلَةً لِعِیسَى ع وَ مَنْزِلَةً رَفِیعَةً بِأُمِّهِ وَحْدَهَا وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ فِی قِصَّةِ مَرْیَمَ ع إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ بِالْمَسِیحِ مِنْ غَیْرِ بَشَرٍ وَ کَذَلِکَ اصْطَفَى رَبُّنَا فَاطِمَةَ ع وَ طَهَّرَهَا وَ فَضَّلَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ... . (تحف العقول، ص405)
[5]. ... وَ ذَکَرَ ابْنُ عَمَّارٍ وَ غَیْرُهُ مِنَ الرُّوَاةِ أَنَّهُ لَمَّا خَرَجَ الرَّشِیدُ إِلَى الْحَجِّ وَ قَرُبَ مِنَ الْمَدِینَةِ اسْتَقْبَلَتْهُ الْوُجُوهُ مِنْ أَهْلِهَا یَقْدُمُهُمْ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع عَلَى بَغْلَةٍ فَقَالَ لَهُ الرَّبِیعُ مَا هَذِهِ الدَّابَّةُ الَّتِی تَلَقَّیْتَ عَلَیْهَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْتَ إِنْ طَلَبْتَ عَلَیْهَا لَمْ تُدْرِکْ وَ إِنْ طُلِبْتَ لَمْ تَفُتْ فَقَالَ إِنَّهَا تَطَأْطَأَتْ عَنْ خُیَلَاءِ الْخَیْلِ وَ ارْتَفَعَتْ عَنْ ذِلَّةِ الْعَیْرِ وَ خَیْرُ الْأُمُورِ أَوْسَاطُهَا قَالُوا وَ لَمَّا دَخَلَ هَارُونُ الرَّشِیدُ الْمَدِینَةَ تَوَجَّهَ لِزِیَارَةِ النَّبِیِّ ص وَ مَعَهُ النَّاسُ فَتَقَدَّمَ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ عَمِ مُفْتَخِراً بِذَلِکَ عَلَى غَیْرِهِ فَتَقَدَّمَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِلَى الْقَبْرِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَهْ فَتَغَیَّرَ وَجْهُ الرَّشِید وَ تَبَیَّنَ الْغَیْظُ فِیهِ. (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص234)